دسته بندی | نساجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
پردازش زیستی برای پوشاک و منسوجات هوشمند
1- مقدمه
استفاده از آنزیم ها در فرآوری مواد غذایی، صنایع چرم و کاغذ، به عنوان پودرهای شوینده، و در فرایند و سایزینگ تولید نخ کاملاً تثبیت شده است. اما بیوکاتالیز نیز وارد چرخه پردازش منسوجات شده است. آنزیم ها، یعنی بیوکاتالیزهای دارای فعالیت ویژه و گزینشی، امروزه به وسیله فرایندهای بیوتکنولوژیکی (زیست فناوری) به مقادیر زیاد و کیفیت ثابت تولید شده اند و بنابراین در فرایندهای با مقیاس بزرگ کاربرد دارند.
از دیدگاه کاربردهای جدید که حاصل طراحی آنزیم های مربوط به فرایندهای ویژه است، یک تقاضا برای اشتراک مساعی بین بیوشیمدان ها و شیمیدان های نساجی وجود دارد.
علاوه بر الیاف پروتئینی طبیعی مانند پشم و ابریشم و الیاف سلولزی طبیعی مانند پنبه، کتاب و شاه دانه، الیاف مصنوعی دارای اهداف فرایندهای بیوکاتالیزی نیز هستند. در اندودکاری پنبه ای به جای فرایندهای شیمیایی به طور گسترده از فرایندهای آنزیم- کاتالیز استفاده شده است. علاوه بر بیواستوئینگ و اندودکاری زیستی که کاملاً شناخته شده اند، ویژگی هایی مانند Modifiad harde, used look به وسیله اندودکاری آنزیمی شناسایی شده است. به علاوه، پتانسیل برای جایگزینی پشم شویی قلیایی در معالجه با پنبه، با استفاده از آنزیم هایی مانند پکتیناس وجود دارد. کاتالازها برای نابود کردن پروکسید باقیمانده در حمام های سفید شویی، آسان کردن استفاده مجدد از لیکور ممکن افزوده می شوند که منجر به یک فرایند دوستانه محیط زیست و مؤثر از نظر هزینه میگردد. در اندود کردن پشم در آنزیم ها (بیشتر پروتزها) برای دستیابی به خاصیت ضدچروک استفاده می شود. خواص منسوجات پشم مانند کار با دست، سفیدی و براقیت به وسیله واکنش آنزیم های کاتالیزی بهبود یافته است. در مراحل اولیه حلاجی پشم مانند کربونیزاسیون و پشم شویی خام دورنمای کاربرد آنزیم ارزیابی شده است. علاوه بر این فرایندهای زیستی توصیف شده منجر به کاهش دانه سازی و بهبود رنگ پذیری می شود. صمغ زدایی ابریشم در گذشته به کمک صابون قلیایی یا اسیدیصورت می گرفت که اکنون پروتز می شود، برای بهبود کیفیت و ثبات الیاف کتان یک رطوبت دهی آنزیمی ویژه جایگزین رطوبت دهی میکرو بیال یا شبنمی شده است. به علاوه، رنگ پذیری ابریشم به وسیله تنزل آنزیم کاتالیزی مواد پکتیک بهبود یافته است بدون اینکه آسیبی به اجزاء سلولزی وارد شود. شاه دانه از نظر آنزیمی با توجه به تبلورپذیری، دسترس پذیری و «ساختار منفذدار» اصلاح شده است. از طریق فیبریلاسیون کنترل شده و آنزیم کاتالیزی الیاف لیوسل، اثر معروف به «پوست هلویی» ایجاد شده است. گستره وسیعی از کاربردها و دورنماهای زیادی جهت استفاده از آنزیم ها در پردازش منسوج وجود دارد که به تأثیر مثبت بر محیط زیست منتهی می گردد. در این فصل توسعه های جدید در زمینه پردازش آنزیمی منسوجات را بررسی نموده و درباره مزیت ها و محدودیت های این فرایندهای اندودکاری (تکمیلی) بحث می کند.
استفاده از آنزیم ها در فراوری مواد غذایی، صنایع چرم و پوشاک، به عنوان افزودنی در پودرهای شوینده و دسایزینگ تولید نخ تثبیت شده است. در حال حاضر، فرایندهای آنزیمی گسترش یافته اند، که هدف آنها اصلاح ظاهر و عملکرد منسوجات پشم و پنبه است.
آنزیم ها بیوکاتالیزهایی با فعالیت ویژه و انتخابی هستند و واکنش های متمایز را شتاب بخشیده و بعد از واکنش بدون تغییر باقی می مانند. از دیدگاه اکولوژیکی و اقتصادی، پارامترهای واکنش مناسب فرایندهای آنزیم کاتالیزی و احتمال وجود آنزیم های دارای چرخه مجدد به ویژه جالب است. امروزه، آنزیم ها به وسیله فرایندهای بیوتکنولوژیکی به مقدار زیاد و با کیفیت ثابت تولید می شوند، بنابراین امکان استفاده از آنزیم ها در فرایندهای بزرگ وجود دارد. پیشرفت در زمینه مهندسی ژنتیک به تولید کنندگان آنزیم توانایی طراحی یک آنزیم برای یک فرایند خاص را می دهد مثل بهینه با توجه به پایداری دما یا PH . طراحی یک آنزیم برای یک هدف خاص نیاز به درک عمل کاتالیتیک آنزیم بر روی یک ماده خاص دارد. یعنی در مورد ماده فیبر طبیعی، طراح یک فرایند آنزیمی باید دانش خاصی در مورد مورفولوژی پشم یا پنبه، تأثیر یک آنزیم خاص بر اجزاء فیبر و در نتیجه بر خواص کلی ماده فیبر داشته باشد. علاوه بر این، برای ارزیابی فرایند آنزیم، نتایج عملیات آنزیمی باید با نتایج پردازش شیمیایی معمولی مقایسه گردد. اولین فرایند آنزیمی در اندودکاری منسوج فرآیند دسایزینگ با استفاده از آمیداز بود. بسیاری از عرصه های اندودکاری منسوج از آن پس گشوده شده است. امروزه، چشم انداز در زمینه توسعه اندودهای فشاری و بادوام جدید برای پنبه وجود دارد مانند اتصال عرضی در زمینه حذف رنگ پخش شده و در زمینه ترکیب کردن الیاف مصنوعی. به علت ماهیت پروتئینی آنزیم ها، ایمنی استفاده از آنزیم ها اغلب مورد سئوالاست چون استنشاق مکرر ماده پروتئینی می تواند باعث واکنش های آلرژیک در بعضی افراد شود. توجه به این نکته مهم است که هیچ شواهدی که نشان دهد آلرژیهای آنزیمی از طریق تماس پوستی منتقل شده اند وجود ندارد. با آنزیم های توان با اطمینان کار کرد و همچنین با تجهیزات محافظ شخصی مناسب، در طرح تولید از ذرات آنزیم و فرمولاسیون های پودری باید اجتناب کرد. در حالی که فرمولاسیون های دانه ای (با قابلیت غباری پایین) و مایع (با فعالیت مکانیکی در رگ های بسته) را می توان توصیه کرد. پتانسیل بارز برای آنزیم قابل توجه است. یک مطالعه به ازای بیانر آن است که از سال 1992 مبلغ 350 میلیون دلا باید به 588 میلیون دلار در سال 2000 رسیده باشد و بیشترین دغدغه درباره کاربردهای جدید آن در صنایع کاغذسازی، شیمیایی و داروسازی و در بازیابی زباله ها باشد.
2- رفتار پشم با آنزیم ها
1-2 ریخت شناسی پشم
پشم به عنوان یک فیبر طبیعی پیچیده عمدتاً از پروتئین (%97) و لیپیدها (%1) تشکیل شده و ماده ای ایده آل برای چند گروه از آنزیم ها است (مانند پروتئازها و لیپازها) فیبر پشم شامل و بخش عمده از لحاظ ریخت شناسی است: بشره (کوتیکل) و قشر (کورتکس). بشره متشکل از سلول های روی هم افتاده اطراف بخش داخلی فیبر، یعنی قشر می باشد. دومی از سلول های دوکی شکل قند ساخته شده که به وسیله غناء سلول از یکدیگر جدا شده اند. بشره به دو لایه اصلی تقسیم می شود: اگزو (با لایه) و اندوکتیکل و یک غشاء دورترین نقطه که اپیکوتیکل نامیده می شود باعث واکنش آلوردن الیاف پشم با آب کلردار می گردد. یک جزء مهم کوتیکل 18- متیل لیکوسانوئیک اسید است. در یک مدل از اپیکوتیکل که به وسیله نگری و همکارانش ترسیم شده، این اسید پرچرب در کنار یک ماتریس پروتئین قرار دارد تا یک لایه را بسازد. بر طبق قول نگری و همکاران، این لایه که به لایهF معروف است. را می توان با قرار دادن پشم در محلول های کلردار یا قلیایی الکلی زدود، بنابراین رطوبت پذیری آن افزایش می یابد. ویژگی مهم دیگر اتصال عرضی اگزوکوتیکل است، مثلاً لایه حاوی 35% سیتین است. علاوه بر پیوندهای نرمال ؟؟، کوتیکل با پیوندهای ایزو دی پپتید، لیزین 4-(r-glutamy) اتصال عرضی دارد.
کاراکتر هیدروفوبیک لایه، به طور خاص به وسیله مقادیر زیاد اتصالات دی سولفید ایجاد شده و ماده لیپید منشأ سدهای دیفوژن است مثلاً برای مولکول های رنگ، بنابراین ترکیب و ریخت شناسی سطح پشم ابتدائاً در فرایندهای پیش رفتاری فیبر اصلاح شده است.
2-2واکنش های ناهمگن- عمل کاتالیک آنزیم ها روی پشم و پنبه
استفاده از پشم یا پنبه به عنوان اجزاء مورد عمل برای واکنش های آنزیم کاتالیزی، دنباله رویی از یک نوع خاص سینتیک آنزیم بوده است. در سیستم ناهمگن آنزیم انحلال پذیر و آنزیم جزء مورد عمل جامد، دیوفوژن، نسبت به سیستم ناهمگنی که در آن هم آنزیم و هم جزء مورد عمل قابل حل هستند، نقش قاطع تری دارد. در واکنش ناهمگن، سینتیک نه تنها به غلظت اجزاء شرکت کننده در واکنش بلکه به ماده و مقدارPH لیکور نیز وابسته است؛ دیفوژن آنزیم، به عنوان یک پارامتر اضافی در فاز جامد جزء مورد عمل و دیفوژن محصولات واکنش خارج از فاز جامد به داخل لیکور نیز باید مورد توجه باشند.
محصولات واکنش ماند پپنیدها در مورد پشم و الیگوساکاریدها در مورد پنبه، زمانی که پخش خارج از فیبر باشد به عنوان یک جزء مورد عمل در لیکور عمل می کند. بنابراین بخشی از آنزیم ها در مجاورت ماده انحلال پذیر در حمام واکنش است.
نفوذ آنزیم از لیکور به داخل فیبر (پشم) مشابه نفوذ یک رنگینه است، مراحل زیر باید مورد توجه قرار گیرند:
1- نفوذ آنزیم در حمام
2- جذب سطحی آنزیم در سطح فیبر
3- نفوذ از سطح به داخل بخش درونی فیبر
4- واکنش آنزیم کاتالیز شده
ساختار پیچیده الیاف طبیعی، به ویژه اصلاح فیبرآنزیمی را پیچیده کرده است. آنزیمهایی مانند مانند پروتئاز و لیپاز تنزل اجزاء مختلف یک فیبر پشم را تسریع می کند، بنابراین کنترل واکنش را مشکل می سازد. یکبار که پروتئاز به داخل لایه درونی فیبر نفوذ کند بخش های اندوکتیکل و پروتئین غشاء سلول را هیدرولیز می کند، بنابراین اگر کنترل نشود منجر به آسیب جدی به فیبر پشم می شود. بنابراین حداقل برای بعضی کاربردها، محدودکردن فعالیت آنزیمی به سطح فیبر مطلوب است مثلاً با ثابت کردن آنزیم و نتایج واکنش پشم با آنزیم های پروتئولیتیک به علت نداشتن دانش کامل درباره (الف) تاریخ پرازش جزء مورد عمل و (ب) میزان تأثیرگذاری شرایط خاص پردازش بر رفتارهای آنزیمی حاصله، غیر قابل پیش بینی است. برای روشن کردن این موضوع، اثرات گونههای یونی جذب شده روی آنزیم، سینتیک واکنش و جذب مورد مطالعه قرار گرفت.
برای پنبه، محدود کردن آنزیم به سطح فیبر به راحتی امکانپذیر است، چون سلولز که یک ماده کاملاً بلورین است و دارای فقط مقدار کمی آمورفوس می باشد، نفوذ آنزیم ها به داخل فیبر پنبه را تقریباً غیرممکن می سازد. بنابراین با تنظیم دوز آنزیم و انتخاب نوع آنزیم، عمل تسریع کنندگی آنزیم به سطح پنبه و نواحی آمورفوس (بی شکل) محدود می شود و کل فیبر را دست نخورده باقی می گذارد.
3-2- ضدچروکی
یکی از خواص ذاتی پشم تمایل آن به نمدی شدن و چروک خوردگی است. نظریه های مختلفی درباره منشاء نمدی شدن پشم وجود دارد. کاراکتر هیدروفوبیک و ساختار ناهموار سطح پشم عوامل اصلی هسته که باعث اثر اصطحکاکی افترقی (DFE) می شود که نتیجه آن در تمام فیبرها به سمت ریشه آنها حرکت می کند در زمانی که عمل مکانیکی در حالت خیس صورت گرفته است.
بنابراین هدف فرایندهای ضدچروک در اصلاح سطح فیبر چه با روش های اکسایش و چه کاهشی، و یا با استفاده از رزین پلیمر روی سطح، می باشد. متداولترین و تجاری ترین فرایند (فرایند کلری/هرکوست) شامل یک مرحله کلری شدن است که پس از آن مرحله کلرزدایی و کاربرد پلیمر است. کلریناسیون باعث اکسید شدن پسماندهای ؟؟ به پسماندهای سیمتیک اسید در سطح فیبر می شود و به پلیمر کاتیونیک اجازه می دهد که بخش شده و به سطح پشم بچسبد. کلریناسیون تولید محصولات جانبی (Aox) می کند در سیال خروجی ظهر می شود و نهایتاً ممکن است ایجاد سمیت در کل زنجیره غذایی و برداشته شدن به وسیله ارگانیسم های آبی کند. بنابریان تقاضای زیادی برای گزینههای دوستانه محیط زیست وجود دارد.
با درنظر گرفتن مسائل مربوط به فرایند ضدنمدی متداول ذکر شده در بالا، واضح است که بیشتر فرایندهای آنزیمی دغدغه شان توسعه روش هایی برای جلوگیری از چروک است. شرایط لازم برای یک فرایند آنزیمی به وسیله هافلی مورد بحث قرار گرفت. اثر ضدنمدی باید بدون استفاده از یک رزین مصنوعی به دست آید، فقط باید از «شیمی نرم» استفاده گردد و کل فرایند باید نسبت به محیط زیست دوستانه باشد و هیچ ماده زیان آوری تولید نکند، قضیه ای که هنوز در تمام فرایندهایی که از آنزیم به عنوان عامل اصلی فیبر استفاده می کنند اجرا نشده است. در بعضی از فرایندهای اندودکاری آنزیمهای اولیه، پشم با کلریناسیون گازی (فرایند کلرزیم) یا به وسیله H2O2 (فرایند پرزیم) پیش از آنکه یا پایین رشد نهفته داشته باشد، واکنش می داد و گیاه تولید پروتئاز و بی سولفیت می کرد. این فرایندها باعث حذف کامل سلول های کوتیکل می شدند به علت قیمت های بالای آنزیم های به کار رفته در اتلاف وزن غیرقابل تحمل فیبرها، این فرایندهای آنزیمی ترکیب شده اولیه هرگز به یک مقیاس صنعتی نرسیدند.
بخش عمده فرایندهای آنزیمی منتشر شده در چند سال گذشته نیز شامل فرایندهای ترکیبی بودند. در سال 1983 یک فرایند برای افزایش مقاومت پشم در مقابل چروک خوردگی تشریح شد که کاملاً فیبرها را پوسته زدایی کرد. این واکنش از پتاسیم پرمنگنات (KMnO6) به عنوان یک عامل پیش اکسید و یک واکنش پروتئویک استفاده کرد و مقاومت پیلینگ خاصی برای الیاف پشم به وجود آورد.
نه تنها فرآیندهای فعلی نیز شامل استفاده از عوامل کلرزدایی است. اینو یک فرایند سه مرحله ای را توضیح داد: مرحله اول شامل به کار گیری مخلوطی از پاپائین، مونواتانولامین هیدروسولفیک و اوره، مرحله دوم یک واکنش با دی کلروایزوسیانریک اسید و مرحله آخر باز هم یک واکنش آنزیمی است که باعث کاهش سطح چروک خوردگی پارچه های واکنش داده به این ترتیب می گردد. کانل و همکاران یک پروتئاز از قبل افزده شده به کلریناسیون مرطوب یا افزایش اکسایش را با سدیم هیپوکلریت و پتاسیم پرمنگنات ترکیب کرده و با بکارگیری پلیمر اضافی در پی به دست آوردن یک چروک خوردگی پارچه با سطح کاهش یافته بودند.
نه تنها فرایندهای پیش افزوده شیمیایی بلکه فیزیکی نیز با آنزیم های افزوده شده به پشم ترکیب شده اند. در یک فرایند ثبت شده به وسیله ناکانیشی و ایواساکی یک پلاسمای دارای درجه حرارت کم و پیش از افزوده شدن به عنوان ضدچروک پلیمری برای الیاف مورد استفاده قرار گرفتند. از این آنزیم برای جذب الیاف بیرون آمده از سطح پارچه استفاده شد. بنابراین دستیابی به یک نرمی بیشتر نیز حاصل گردید. سیامپی و همکاران یک واکنش پروتئاز را با یک واکنش گرمایی در بخار اشباع شده ترکیب کردند و فورنلی و سورن استفاده از پرتوافکنی با فرکانس باال (HF) بر ماده آنزیم دار را تشریح کردند.
در سال1991، Schodler superwash 2000 پشم به وسیله شیندلر گزارش شد. این واکنش یک فرایند سه مرحله ای شامل پیش افزایش جعبه سیاه، یک افزودن آنزیم و به کارگیری یک رزین پلی آمیدAox-Low است. در فرایند گزارش شده به وسیله اولباج (که فرایند شولر نیز گفته می شود) یک «پیش افزایش شیمیایی حداقل خاص» به عنان لازمه فرایند آنزیمی توضیح داده شد. در این فرایند یک سوپر واش استاندارد به دست آمد بدون اینکه از یک زین استفاده شود. فوزنلی استفاده از یک رزین به عنون (still imperative) برای دستیابی به یک اثر کارآمد ضدنمدی در آنزیم را گزارش کرد (Blo-LANA) زیرا به وسیله «براده برداری آنزیمی» از «اپیکوتیکل ناهموار» فیبر پشم فقط یک درجه خاص اما ناکافی از ضد نمد مالی به دست آمده بود. این کار به وسیله ریوا و همکارانش که نقش یک آنزیم در اهش چروکی پشم گزارش شده بود، مورد تائید قرار گرفت. گفته می شود که پروتئاز به کار رفته (streptomyces fradiate) در کاهش چروک پشم مؤثر بود اما در مورد سطوح ضدچروک مطلوب برای پشم که به شدت با ماشین شسته شده است نتایج چروک خوردگی از طریق افزودن سدیم سولفیت بهبود نیافته بود. استفاده از پروتئازها یا بعد از افزودن اکسایش با استفاده از هیدروژپروکسید یا افزودن پلاسمایی بود. مقاومت در برابر نمدی شدن به وسیله آنزیم بعد از افزودن به گونه ای قابل توجه اصلاح شده بود. چروک خوردگی پشم بعد از اضافه کردن پروتئاز کاهش یافت اما با توجه به بازده افزودن یک پروتئاز به تنهایی، اظهار شده بود که مثلاً افزودن Basalan DC هنوز برتر بود. از این دیدگاه این سؤال پیش آمده بود که چقدر باید شستشو شود تا درجه فیلتینگ پشم آنزیم دار در یک ماشین خانگی قابل مقایس با پشم کلرین دار باشد.
ویژگی مشترک فرایندهایی که تاکنون گزارش شده استفاده از آنزیم های پروتئلیتیک است. در بخش زیر، یک بررسی در مورد فرایندهای مفروض که در آنها از سایر گروههای آنزیم استفاده شده است صورت گرفته است.
دسته بندی | نساجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
ماشینهای بافندگی رابراساس سیستم پودگذاری میتوان به صورت زیرتقسیمبندی کرد :
الف ) ماشینهای دارای سیستم پودگذاری مکانیکی :
1. بوسیله راپیرهای سخت
2. بوسیله راپیرهای انعطافپذیر
3. بوسیله قطعات پرتابشونده ( Projectiles )
ب ) ماشینهای دارای سیستم پودگذاری غیرمکانیکی :
1. بوسیله جتهای هوای فشرده
2. بوسیله جتهای آب فشرده
علاوه براین ماشینهای بافندگی یک دهنهای ( هرباریک پودگذاری انجام میگیرد )
ماشینهای بافندگی چنددهنهای ( هربارچندین پودگذاری انجام میگیرد )
ماشینهای بافندگی راپیر
ماشینهای بافندگی راپیر ، انعطافپذیرترین ماشینهای موجوددربازارهستند. ازآنها میتوان درتهیه انواع بسیارمتنوع پارچه استفاده کرد . سرعت ماشین حدود 600 تا 700 پود دردقیقه است مرهون استفاده ازیک تکنیک ساختاری کاملاً پیشرفته است که مشخصه آن استفاده ازتنظیمات دندهای باحداقل لرزش چارچوبهای شانه ، دفتین و ورد میباشد .
سیستم پودگذاری راپیر
پودکه تحت کنترل دقیق وثابت است پس ازپودگذاری متصل به پارچه باقی میماند ( دربعضی ازموارد پوددرکنارهگیر پارچه ( Temple ) گرفته میشود ) . درلحظه مناسب ، دنده انتخاب پودبه صورتی عمل میکند که سرپودبوسیله راپیرحامل ( Bearing Rapier) که بر روی یک تسمه انعطافپذیریایک میله قرارگرفته میشود وهمزمان بوسیله قیچیهایی که دردولبه قرارگرفتهاند بریده میشود . پودپس ازگرفتهشدن بوسیله راپیربه مرکزدهانه تارانتقال مییابد ودرآنجا راپیرحامل با راپیرکشنده به هم میرسند . راپیرکشنده سرنخ پودراگرفته وآن رابه طرف مقابل میبرد ودرآنجا آن رارها میکند وبه این ترتیب عملیات پودگذاری تکمیل میگردد .
تبادل پودبین دوراپیردروسط دهنه تاربه دوروش میتواند انجام گیرد :
اصول کاریک ماشین بافندگی راپیر
سیستم منفی تبادل بین دوراپیر
در این سیستم راپیرحامل ، پودرامحکم بین یک نخگیر که بوسیله یک فنرفشرده شده است وقسمت ثابت زیرین نگه میدارد . دروسط دهنه وقتی راپیرها به هم میرسند ، سرشیبدار راپیردریافتکننده واردکانال کشویی راپیرحامل میشود ودرجریان حرکت راپیرها به عقب ، نخ پودراگرفته وآن راازجای خوددرزیرنخگیر راپیر حامل بیرون میکشد. اینکارباعث گیرکردن نخ تادرزیرنخگیر راپیرکشنده میشود ، هرچه فنر نخگیر محکمترباشد ، گیره راپیرکشنده بامقاومت بیشتری برای بیرون کشیدن نخ مواجه میشود . تنظیم این نیرواصولاً بستگی به نوع ونمره نخ دارد . همچنین گیرش پوددرآغازپودگذاری نیربهمین صورت بایک سیستم منفی انجام میگیرد یعنی بدون کمک واحدهای کنترلکننده نخگیرراپیردرحالیکه گیرش پودبستگی به تنظیم لحظه برش نخ بوسیله قیچیهای دولبه پارچه دارد ؛ برعکس ، آزادشدن نخ درطرف مقابل بوسیله راپیرکشنده بایک سیستم مثبت انجام میگیرد . این کاربابازشدن نخگیر بوسیله دندانهای که به قسمت عقب نخگیر ( b ) فشارمیآورد وبه این ترتیب برمقاومت فنرهای قابل تنظیم m غلبه میکند ، صورت میگیرد . درمورد راپیرحامل نیزنخگیر درانتهای مسیرحرکت خودبازمیشود ولی دراینجا هدف تمیزشدن نخگیر بوسیله مکنده است .
تبادل منفی بین دوراپیر
سیستم تبادل مثبت بین دوراپیر
وقتی که راپیرها دروسط دهنه تاربه هم میرسند ، دواهرم کوچک کنترلشونده اززیر دهنه بالا آمده وپس ازعبوازنخهای پهنه پایینی نخگیرهای راپیرها راحرکت میدهند . بادامکهای کنترلکننده که بادقت زمانبندی شدهاند ، حرکت اهرمها راتنظیم میکنند .
تبادل مثبت بین دوراپیر
ترتیب کاربه صورت زیراست :
درنتیجه فشاراهرم 3 که برنیروی فنرهای بستهکننده غلبه میکند ، نخگیر راپیر دریافتکننده 5 بازمیشود وبه این ترتیب میتواند نخ رائه شده توسط راپیرحامل رابگیرد . پانچ 3 که بوسیله بادامک 1 به حرکت در میآید . نخگیر راپیردریافتکننده راآزادمیکند که به این ترتیب میتواند انتهای پودرابگیرد .دراین لحظه اهرم 4 که بوسیله بادامک 2 کنترل میشود باعث بازشدن راپیرحامل 6 ودرنتیجه رهاشدن پودمیشود . اکنون راپیرها مجدداً حرکت برگشت خودراآغازمیکنند . بنابراین لازم است که درهنگام تبادل بین راپیرها ، جابجایی راپیرها باسرعت بسیارپایینی انجام گیرد .البته هنگامی که تبادل بین راپیرها بطورمثبت کنترل میگرددگیرش اولیه و رهاکردن نهایی نخ درخارج دهانه تارنیزباسیستم مثبت انجام میگیرد .
مزیت سیستم مثبت این است که دامنه کاربرد نخ بانمرههای گوناگون وسیعتراست ولی ازطرف دیگرازنظرسرعتکار ، عملکرد پایینتری دارد وساختان آن پیچیدهتر است.
حامل راپیر ( Rapier Support )
تولیدکنندگان ماشینهای راپیرمجبورندبین حاملهای میلهای ( سخت ) وحاملهای تسمهای (نرم) یکی را انتخاب کنند . مزیت حاملهای میلهای این است که حامل وراپیربدون هیچ تماسی بانخهای تار درطول دهانه حرکت میکنند که بخصوص وقتی نخهای ظریففرآوری میشوند حائزاهمیت است .
میلهها حاملهای سختی هستند که درانتهای آنها دندانههایی وجوددارد که بایک چرخدنده کنـتـرلکننـده درگیـــر میشوند . این میلهها باید به قدرکافی سخت ومحم باشند که ثبات ودقت راپیرهارادرشرایط کاری سخت ( حرکت متناوب ) ودرحالی که هیچ تکیهگاه وقسمت هدایتکنندهای درداخل دهانه بازوجودندارد ، تضمین کنند .
مزیت حاملهای میلهای درمقایسه باحاملهای تسمهای این است که درآنها هیچ تماس وتداخلی بانخاهای تاردرجریان پودگذاری وجودندارد . بااینحال حاملهای میلهای به علت سختبوند نیازبه فضای بیشتری دارند ، زیرادردوطرف ماشین بافندگی باید محفظههایی برای میلهها که انعطافناپذیرند وجودداشته باشد ، همچنین به علت افزایش سرعتکار وارتفاع ، مشکلاتی ازلحاظ پایداری ماشین بروز میکند . حاملهای تسمهای ، حاملهای انعطافپذیری هستندکه ازمواد کامپوزیت ساخته میشوند ودروسط آنهایکسری سوراخهای مستطیل شکل وجود داردکه آنها رامانند زنجیردر یک چرخدنده محرک گیرمیکند .
ازآنجاکه تسمههای انعطافپذیرهستند ، ازماشین بیرون نمیزنند بلکه بصورت 180 درجه خم شده ووارد یک محفظه زیرین میشوند وبه این ترتیب فضای مورد نیازماشین راافزایش نمیدهند . سیستم تسمه انعطافپذیرراه حلی است که اکثرسازندگان ماشینهای بافندگی وبخصوص سازندگان ایتالیایی آن راترجیح میدهند. درحال حاضردورویکرد وجوددارد . بعضی ازماشینسازان برروی دفتین شانه ، پایههای مخصوصی تعبیه میکنند که تسمهها برروی آنها میلغزند ؛ این امرازحرکت نامنظم تسمهها جلوگیری کرده وبدین ترتیب حرکت دقیق وثابت راپیرها رادرهرسرعت وارتفاعی تضمین میکند . شکل این پایهها به هرگونهای طراحی شدهاند که مزاحمت آنها برای نخهای تاربه حداقل برسد ولی این موضوع رانمیتوان درتمام شرایط تضمین کرد . همچنین راهنماهای ( Guide Pins ) کوچکی باشکل مخصوص انتخاب شدهاند ؛ این راهنماها علاوه برهدایت تسمهها ، آنها رابه همراه راپیرها بالانگه داشته تاازکشیده شدن آنها برروی نخهای لایه پایینی دهانه تاردرهنگام پودگذاری جلوگیری گردد . بعضی ازسازندگان ماشینآلات به راهحلهای فنی دیگرعلاقه نشان دادهاند . آنها ازتسمههای پهنتر استفاده میکنند که دربرابررانشهای جانبی مقاومت مناسبی ازخودنشان میدهند وبدین ترتیب ثبات ودقت جابجایی راپیرها راتضمین میکنند وبنابراین دیگرنیازی به وجودراهنماهای تسمه درهنه نیست که درنتیجه آن ، اصطلاک باچله به حداقل میرسد . علاوه براین قسمت داخلی تسمهها دارای شیاری است که سختی آنها راافزایش میدهد بطوریکه راهنمای جانبی تسمه درخارج دهانه تاردربرابرگشتاورخمشی بوجودآمده درمرحله شتابگیری ، مقابله میکند . بااینحال تسمهها وراپیرها برروی نخهای لایه پایینی تارکشیده میشوند ودرشرایط خاص اشکالاتی بوجود میآورند .
چرخدندههای محرک تسمهها یامیله راپیرها
برای تبدیل یک حرکت چرخشی یکنواخت به یک حرکت رفت وبرگشت ، ازنمام انواع دندهها استفاده میشود . ازاین میان سیستم حرکت بادامکی بیش ازهمه مورد استفاده قرارمیگیرد . زیرادراین سیستم امکان مطالعه درمقطع عرضی بادامک برای بدست آوردن یک حرکت شتابداردرراپیرها که نخ رابه ظریفترین وجه ممکن کنترل کند وجوددارد . این موضوع به خصوص درلحظات حساس گرفتن نخ درآغازچرخه ، درهنگام تبادل نخ بین راپیرهادروسط دهنه تارودرهنگام آزادشدن پوددرلحظه خروج آن ازدهنه تاردرطرف دیگر، حائزاهمیت است . درتمام این موارد بافنده سعی میکند که باپایینترین سرعت کارکند .
راپیرتسمهای ( نرم )
دراینجانمونه هایی ازسیستمهای رانش برای راپیرهای انعطافپذیررارائه میدهیم . یکی ازسازندگان درماشینهای خودازسیستم بادامک دیسکی باپروفیل بادامکی مکمل استفادهمیکند : محورچرخان (1)حامل یک جفت بادامک دیسکی همراه باپروفیل مکمل (2) ( وظیفه یک جفت بادامک دیگرحرکت دان شانه است ) بطورثابت که ازطریق دنبالگر بادامک غلتکی (3) یک حرکت رفت وبرگشت رابه یک اهرم بابازوی قابل تنظیم ( که درشکل مشاهده نمیشود ) انتقال میدهد . این اهرم به میله رابطی (4) متصل است که حرکت رفت وبرگشت رابه بلوکی (5) که به صورت خارج ازمرکزبرروی محور(6) قرارگرفته است انتقال میدهد . این محوربوسیله سیستمی ازدندههای جانبی وچرخدندههای سیارهای این حرکت رابه حرکت دورانی متناوب دریک چرخدنده تاجی ویک چرخدنده کوچک (7) که به یک چرخدندانهدار (8) متصل است ، تبدیل میکند . تسمه انعطافپذیرراپیرکه بوسیله این چرخدندانهدار به حرکت درمیآید برروی یک سطح صاف حرکت میکندوحرکت دورانی متناوب رابه حرکت دورانی مستقیم تبدیل میکند . بدیهی است که یک سیستم دندهای مشابه نیزکنترل راپیردیگرراانجام میدهد . سیستم دیگری که مورد استفاده قرارمیگیرد سیستم پروانهای ( Propeller ) نام دارد که ازیک دنده میللنگی ( Crank Gear ) همراه بایک سیستم پیچی / پیچومهرهای بادرجه متغیرتشکیل شده است این سیستم به گونهای طراحی شده است که شتاب ولرزش راپیرهارابه حداقل رسانده وبدینوسیله تنش نخ پودراکاهش میدهد .
یکی ازسازندگان دیگرمدلی ارائه داده است که درآن نخگیرهای کنترل شونده بطورمثبت وجوددارند وتسمههای انعطافپذیرراپیرها بوسیله دودیسک بطورمثبت وجوددارند وتسمههای انعطافپذیر راپیرها بوسیله دودیسک مکمل بحرکت درمیآیند . دودیسک مکمل کروی شکل (1) که برروی محوررانش (2) ثابت شدهاند یک اهرم (3) راهمراه بادوغلتک به حرکت درمیآورند . این اهرم کاریک میللنگ باخروج ازمرکزقابل تنظیم رانیزانجام میدهد که ازطریق یک میله ، یک قسمت دندانهدار نوسانکننده (5) رابه حرکت درمیآورد . قسمت دندانهدار نوسانکننده نیزبه نوبه خودیک چرخدنده کوچک راکه به دیسک رانش تسمه جفت شده است به حرکت درمیآورد . این سیستم رانش امکان انتخاب نموداربهینهای ازحرکتها رابرای تحویل نخ بوسیله راپیرهای کنترل شونده به صورت مثبت فراهم میآورد .
سیستم پروانهای
سیستم حرکت تسمه راپیر
سرانجام یک تولید کننده ایتالیایی دیگربرای حرکت تسمههای راپیرتسمهای ازسک سیستم اصلی با سه محورمتقارب استفاده میکند که ازاصول کارزیر تبعیت میکند : محوراصلی (1) که دارای حرکت چرخشی یکنواخت است یک کلاهک کروی مورب(2) داردکه باعث ایجادیک حرکت نوسانی درقسمت چنگالی شکل (3) وبه تبع آن دریک محور(4) که برروی آن واقع است میشود . برروی این محور (5) یک قسمت دندانهدار نیزوجوددارد که بایک دندانه زنجیری (6) درگیراست وحرکت نوسانی رابه یک حرکت چرخشی متناوب دریک چرخدندانهدار (7) که واقع برهمین محوراست انتقال میدهد . تسمه راپیر انعطافپذیرکه برروی چرخدندانهدار سواراست این حرکت رابه یک حرکت مستقیم متناوب تبدیل میکندزیرامجبوراست برروی یک سطح مستقیم حرکت کند .
دستگاه انتخاب رنگ پود
دستگاه انتخاب رنگ پود اززبانههایی ( Bolts ) تشکیل شده است که نخ پودازچشمههای آن عبورمیکند . این زبانهها که بوسیله میلههایی به جلو رانده میشوند وظیفه دارند که درزمان مناسب رنگ پودانتخاب شده راارائه دهند . امروزه جدیدترین دستگاههای انتخاب پوددرسه نوع برای چهار، هشت ودوازده رنگ دردسترس میباشند . برای اینکه امکان ارائه بیش از12 رنگ پود دریک طرح وجودداشته باشد باید ماشینهای بافندگی راپیرکارایی بالایی داشته باشند . دراین صورت این ماشینها بویژه برای تهیه مثلاً پارچههای کراواتی که کاملاً ازخلاقیت طراحان پیروی میکنند ، مناسبند .
دسته بندی | نساجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 2652 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 136 |
فهرست
عنوان صفحه
پیشگفتار ..................................................................................................
مقدمه .......................................................................................................
پیدایش بافندگی در ایران ..........................................................................
فصل اول .................................................................................................
1-2-عدل پنبه...........................................................................................
2-1 مخلوط پنبه ....................................................................................
3-1 ماشین حلاجی یا ماشین بالش .........................................................
4-1 دستگاه تغذیه .................................................................................
5-1 مخروطیهای دستگاه تنظیم خوراک ..................................................
6-1 زننده ها .........................................................................................
7-1 میله های اجاقی .................................................................................
فصل دوم .................................................................................................
1-2 دستگاه یونی فلاک ریتر .....................................................................
2-2 مخلوط کننده مینی میکس شرکت ریتر ............................................
3-2 تمیزکننده ERM شرکت ریتر ..........................................................
4-2 مفهوم اساسی تغذیه شوت فید .........................................................
5-2 سیستم تک شوتی ...........................................................................
6-2 ترازو WTC .................................................................................
7-2 زننده IM ......................................................................................
8-2 کاردینگ ...........................................................................................
فصل سوم ................................................................................................
1-1 چند لاکنی 1 ..................................................................................
فهرست
عنوان صفحه
2-3 چندلاکنی 2 .....................................................................................
فصل چهارم .............................................................................................
1-2 ریسندگی چرخانه ای ......................................................................
2-4 نمای کلی از یک واحد چرخانه ای ................................................
3-4 برتری ماشین های چرخانه ای ........................................................
فصل پنجم ...............................................................................................
1-3 سالن مقدمات بافندگی ....................................................................
2-5 آهار ...............................................................................................
3-5 اهمیت عملیات آهار ......................................................................
4-5 انواع الیاف در آهار .......................................................................
5-5 مواد افزودنی برای آهار .................................................................
6-5 لوازم و وسایل مربوط به آهار و کنترلها .........................................
فصل ششم ..............................................................................................
1-6 بافندگی ........................................................................................
2-6 انواع ماشینهای بافندگی .................................................................
3-6 ماشینهای بافندگی راپیری ...............................................................
4-6 ماشینهای بافندگی ارجت ...............................................................
5-6 ماشینهای بافندگی واترجت ............................................................
6-6 مکانیزم تشکیل دهنه کار ...............................................................
7-6 انواع دهنه .....................................................................................
8-6 نوع تشکیل دهنه ............................................................................
9-6 چگونگی تشکیل دهنه ....................................................................
فهرست
عنوان صفحه
10-6 انواع دهنه در لحظه دفتین زدن ........................................................
11-6 لحظه تشکیل دهنه .........................................................................
فصل هفتم .................................................................................................
1-7 تاریخچه شرکت دیبا نخ ............................................................
2-7 وضعیت تولید ریسندگی دیبا نخ ................................................
3-7 اجرای پروژه بافندگی دیبا نخ ....................................................
4-7 وضعیت ضایعات تولید دیبا نخ ..................................................
5-7 وضعیت مواد اولیه ارسالی به سالن .................................................
منابع و ماخذ .............................................................................................
موضوع کارآموزی
کارخانه دیبا نخ
پیشگفتار
در قدیمیترین نوشته هایی که دربارة صنعت منسوجات پنبه ای به شکل ابتدایی باقی مانده است ، شواهدی می توان یافت دال بر اینکه ، قبل از شروع عمل ریسندگی ، راههای مختلفی برای استخراج مواد اضافی یا آشغال از پنبه خام مورد استفاده بوده است.
وجود قطعات نسبتاً کوچک آشغال ، حتی در زمانی که عمل ریسندگی به وسیلة ادوات دستی انجام می شد ، برای تهیة نخهای نازک بسیار نا مطلوب بود . روی این اصل ، برای پاک کردن هر چه بیشتر پنبه از نا خالصی ، از « کمان » حلاجی از راههای مختلف استفاده می کردند . بنابراین تعجب آور نیست که ، از همان اوایل ماشینی شدن صنعت نساجی ، مخترعین با مسئله استخراج آشغال از پنبه دست به گریبان بودند . طبیعیترین راه حل این مسئله این بود که توده های فشرده الیاف را به وسیله زدن یا « حلاجی کردن » از هم باز کنند . این عمل در آن واحد دو مزیت داشت ، و آن این بود که باز کردن پنبه ( که برای ریسندگی ضروری است ) و زدودن آشغال در یک مرحله انجام گرفت .
پیش از اینکه ماشین پرس روغنی در صنعت نساجی مورد استفاده قرار گیرد ، عدلهای پنبه ابداً فشردگی عدلهای پرس شدة امروز را نداشتند ، و مراحل باز کردن پنبه احتیاج به عملیات مکانیکی زیادی نداشت ؛ بدین سبب پدید آوردن و تکمیل ماشینهای حلاجی ( ماشینهای باز کننده و تمیز کردن پنبه ) به اندازة ماشینهای سایر رشته های دیگر صنعت نساجی مورد توجه قرار نگرفت .
در آخرین سالهای قرن هجدهم صنعت نساجی از شکل یک صنعت خانگی به صورت « سیستم کارخانه ای » درآمد و این تحول سبب شد که در متخصصین فنی کارخانه ها تحرکی ایجاد شود تا هوش و استعداد اختراعی خود را به کار بیندازد ؛ در نتیجه ماشینهایی پدیدار شد که ماشینهای حلاجی کنونی بر اساس ساختمان آنها طرح شده است .
مقدمه
هر کارخانه نساجی اعم از کارهای ریسندگی ، بافندگی ، تکمیل در خود باید قسمتهایی دیگر برای کنترل و سالنهای مختلفی داشته باشد و در حالت کلی ابتدا پنبه ورودی به انبار پنبه سپس به سالن حلاجی بعد سالن ریسندگی و سپس به سالن مقدمات و از آنجا به بافندگی و از بافندگی به متراژ و از متراژ به سالن تکمیل رجوع داشته می شود و از آنجا عدلهای پارچه با طرحهای مختلف که عموما طرحها نیز بنا به درخواست خریدار می باشد طرح می خورند .یک قسمت به نام آزمایشگاه کنترل کیفیت باید در هر کارخانه وجود داشته باشد که مانند اتولولر در دستگاه ها کار می کند در این قسمت ما بر روی تمامی مواد اولیه و محصولات تولیدی کنترل کامل را باید داشته باشیم و با پیدا کردن ایراد کار توسط قسمت مربوط رفع عیب می گردد . برخی از ایرادها مکانیکی وعده ای نیز برقی و عده ای مربوط به خود پنبه است به هر صورت وظیفه خیلی مهمی بر عهده این قسمت می باشد که اگر این قسمت کار خود را خوب انجام ندهد راندمان کاری کارخانه خیلی افت می کند .
پیدایش بافندگی در ایران
صنعت پارچه بافی و زمان پارچه بافته شده در ایران دقیقاً معلوم نیست ولی شواهدی در دست است که پارچه بافی و پارچه بافته شده در حدود چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح رواج داشته است.
از حفریات شوش آثار بدست آمده گواه بر این است که در آن زمان نساجی به صورت کارگاهی وجود داشته است بنابراین پارچه بافی ازصورت تک دستگاهی به صورت کارگاهی بوده است . هرودت مورخ یونانی مینویسد پارچههای
زر بافت ایران در بین جهانیان مشهور و معروف بوده و رومیان برای خریدن آن مبلغ گزافی خرج میکردند. همچنین از قبر شارلمانی پادشاه معروف فرانسه یک قطعه پارچه زر بافت بدست آمده که متعلق به دوران سلطنت ساسانیان است و از جمله شاهکارهای هنری ایران به شمار میرود.
از انواع پارچههای آن دوره زری لبه بافی، زری اطلس، زری پشت کلاف، زری برجسته گلدار و ختائی را می توان نام برد. ضمنا مهمترین بافنده پارچههای زری در ایران مردی به نام خواجه غیاث بوده و نمونههای پارچهای که به وسیله این شخص هنرمند بافته شده است، در موزه آرمیتاژ لنینگراد نگهداری میشود.
در زمان قدیم صنعت ابریشم بافی تا مدتها در انحصار چینیها بود و بر حسب عادت ملل قدیم، صنایع ارزنده و زیبایی از ابریشم به وجود آوردند، به طوریکه در بازار جهانی برای خود جایی باز کردند، تا آنجائی که خود چینیها با وجود دارا بودن مقام اول به وجود آورنده ابریشم در ردیف خواستار و خریداران پارچههای ابریشمی ایران در آمده بودند.
بعد از پارچههای ابریشمی پارچههای مخمل ایران شهرت جهانی داشت و در شهرهای شوشتر، یزد، اصفهان، کاشان و ری پارچههای بافته می شد.
در موزههای تروپولیتن نیویورک نمونههای عالی و بی نظیری از مخملهای ایران وجود دارد که به عقیده باز دید کنندگان این موزه مجموعهای از منسوجات قدیم و مخملهای ایران به شمار می رود.
از آغاز پیدایش انسان ، همواره چگونگی پوشش و نجات او از سرما مطرح بوده است. مصریها نزدیک به 5500سال پیش هنرریسندگی و بافندگی پنبه راآموختند و چینیها با پرورش کرم ابریشم در حدود 3600سال پیش مشکلات پوشش خود را حل کردند. در سده هفدهم دانشمند انگلیسی به نام رابرت هوک "Robert- Hooke" پیشنهاد کرد که میتوان الیاف را با توجه به شیوهای که کرم ابریشم عمل میکند تولید نمود. پس از آن ، یک بافنده انگلیسی به نام لویزشواب Lois- Schwabe توانست الیاف بسیار ظریف شیشه را با عبور شیشه مذاب از منافذ بسیار ریز تهیه نماید. پس از چندی ، سایر دانشمندان موفق به استخراج سلولز چوب و در نتیجه تولید الیاف شدند در سدههای هجده و نوزدهم، همراه با انقلاب صنعتی ، ریسندگی و بافندگی مبدل به تکنولوژِی تهیه پارچه از الیاف گوناگون طبیعی و مصنوعی شد.
فصل اول
سیستم حلاجی پنبه
1-1 عدل پنبه
معمولاً پنبه به شکل عدلهای مخصوص تحویل کارخانجات نساجی می گردد ، و در نقاطی که این کارخانه ها نزدیک مزرعه پنبه اند ، اغلب از عدلهای فشرده نشده یا به اصطلاح مسطح استفاده می شود . پنبه را در کارخانه پنبه پاک کنی پس از استخراج تخم پنبه عدلبندی می کنند ؛ اندازة هر عدل در حدود 48 * 27 * 54 اینچ ( یا تقریباً 120 * 70 * 140 سانتیمتر ) ، وزن آن در حدود 500 پوند ( یا 230 کیلوگرم ) ، و وزن مخصوص آن تقریباً بین 10 الی 15 پوند در فوت مکعب ( 160 تا 240 کیلوگرم در متر مکعب ) است ، در امریکا ، برای حمل عدلها به نقاط دور دست ، ابعاد عدلهای مسطح معمولی را در ایستگاههای باربری به وسیلة پرسهای قوی تا تقریباً 24 * 28 * 156 اینچ ( 60 * 70 * 140 سانتیمتر ) تقلیل می دهند ؛ وزن مخصوص عدل در این موقع در حدود 25 پوند در فوت مکعب ( یا 400 کیلوگرم در متر مکعب ) می شود . برای صادر کردن پنبه به خارج ، آن را بوسیلة پرسهای قوی در عدلهایی با وزن مخصوص 35 الی 40 پوند در فوت معکب ( 560 تا 640 کیلوگرم در متر مکعب ) بسته بندی می کنند که ابعاد آنها تقریباً با عدلهای استاندارد یکی است و فقط ضخامتشان تقلیل بیشتری می یابد و تقریباً به 15 اینچ ( 38 سانتیمتر ) می رسد .
اغلب اظهار نظر شده است که الیاف ظریف پنبه وقتی تحت چنین فشار زیادی قرار بگیرد صدمه خواهد دید ؛ در صورتی که این طور نیست . البته اگر چنین فشار عظیمی به لایة نازکی از الیاف وارد می شد آنها را خرد می کرد و صدمه می زد . ولی ، هنگامی که تودة پنبه زیاد باشد ، یک حالت ارتجاعی بین انبوه الیاف به وجود می آید ، و مشاهدات میکروسکوپی نشان می دهند که در بسته بندی با فشار زیاد به الیاف صدمه ای وارد نمی شود .
مقدار نا خالصی پنبه معمولاً به شرایط آب و هوایی زمان باز بودن غوزة پنبه ، و طریق کشت و پنبه چینی بستگی دارد . وجود شن و خاک در پنبه یا ناشی از وزیدن باد به زمین خشک و غبار آلود شدن هوا در موقع باز بودن غوزه است و یا به علت پاشیدن خاک به غوزه های بازی که در قسمت پایین بوته قرار دارند . در حالت اخیر غالباً روی غوزه هایی که با زمین تماس دارند لکه های کثیفی باقی می ماند . پنبة خاک آلود را معمولا از ظاهر تیرة آن می توان تشخیص داد . استفاده از روش پنبه چینی ماشینی که اخیراً معمول شده است باعث می شود که مقدار زیادتری آشغال به صورت برگ و ساقة خشک همراه پنبه وارد ماشین پنبه پاک کنی شود . در موقع پاک کردن پنبه این مواد گیاهی خشک به آسانی خرد شده به ذرات ریز تبدیل می شود ؛ این نوع آشغال را به اشکال می توان در مراحل بعدی خارج کرد و در نتیجه ممکن است باعث پایین آمدن مرغوبیت و ارزش محصول نهایی شود .
وقتی که پنبه ارسالی وارد کارخانه می شود ، اول آن را وزن و سپس برچسب آن را بازرسی می کنند . یک عدل ممکن است دارای چنیدن برچسب باشد : مثلاً ممکن است یک برچسب را موقع پرس کردن ، یکی دیگر را در انبار قبل از فروش و سومی را موقع حمل کردن از انبار به عدل بزنند . بعلاوه روی پوشش عدل را نیز با شابلونهای مخصوصی می نویسند تا اگر احیاناً تمام برچسب ها کنده شد و نوع پنبه ، جنس و وزن عدل نا معلوم بود ، حداقل مبدأ عدل مورد نظر مشخص باشد .
2 ـ 1 مخلوط پنبه
در موقع طرح ریزی سالن مخلوط کنی و انتخاب نوع ماشینهای آن نکات زیر را در نظر داشت :
معمولاً این طور تصور می شود که چون پنبة هر عدلی از یک مزرعه است بنابراین مشخصات آن باید کاملاً یکسان باشد . این نظریه ممکن است صحیح باشد ، ولی غالباً اختلاف زیادی در مشخصات خاک یک مزرعه پنبه وجود دارد و محصول پنبه یک قسمت مزرعه ممکن است کاملا با محصول قسمت دیگر مزرعه فرق داشته باشد . شاید بتوان ادعا کرد که شرایط آب و هوا و طرز کشت برای تمام مزرعه الزاما یکسان است ، ولی به هیچ وجه نمی توان مطمئن بود که شرایط خاک هم یکسان باشد .
البته قسمت اعظم تفاوتهایی که در جنس پنبه دیده می شود ناشی از آن است که ، ضمن عدلبندی پنبه هایی که از نقاط مختلف گرد آمده اند با هم مخلوط می شوند ؛ و هر چند این تفاوتها ظاهراً بدان سبب است که جنس پنبه یک گروه یا مارک ( تحت یک درجه بندی ) از این عدل تا عدل دیگر فرق می کند ، ولی حتی در یک عدل هم تفاوتهایی که ناشی از روشهای مختلف کشت و شرایط رشد است مشاهده می شود . پنبه ای که معروف به داشتن الیافی با طول و مشخصات یکسان است ممکن است از این عدل تا عدل دیگر که از یک گروه یا مارک باشند فرق کند ؛ و حتی اغلب در یک عدل هم اختلافات فاحشی مشاهده می شود . یا ، به طوری که اغلب پیش می آید ، پنبه هایی را باید مصرف کرد که از نقاط مختلفند ولی درجه بندی طول الیاف و مشخصات آنها یکی است . به طور کلی برای به دست آوردن نخی که حتی المقدور یکنواخت باشد مخلوط کردن چندین عدل نه تنها مطلوب بلکه ضروری نیز هست .
ماشینهای عدل شکن و عدل باز کن
چون پنبه را برای مدت زمان زیادی ( معمولاً چندین ماه ) به صورت عدل که تحت فشار 2 الی 2 تن بر اینچ مربع ( تقریباً 240 الی 315 کیلو گرم بر سانتیمتر مربع ) بسته بندی شده نگهداری می کنند ، پنبه یک حالت سخت و تخت شده ( نظیر نمد ) دارد ، و برای آنکه آن را دوباره به وضع قبل از عدلبندی برگردانند عملیات مخصوصی لازم است .
اولین قدم برای رسیدن به این وضع باز کردن نوار ها و پوشش عدل است ، که در نتیجه عدل بلافاصله منبسط می شود ولی لایه هایی که در موقع بسته بندی به نوبت پرس شده اند همچنان سخت و فشرده باقی می مانند و پاره کردن آنها بسیار مشکل است . هر اندازه عدل پنبه را پس از باز کردن نوار های آن بتوان مدت بیشتری به حال خود گذارد ، به همان میزان نیز ماشینهای باز کننده سریعتر می توانند کار باز کردن آن را تمام کنند ؛ و ادعا می شود که با استفاده از این روش می توان محصول ماشین عدل شکن را افزایش داد .
3 ـ 1 ماشین حلاجی یا ماشین بالش
پس از اینکه عملیات باز کنی و تمیز کنی زیادی روی پنبه صورت گرفت ، پنبه وارد ماشین حلاجی یا بالش می شود که آخرین مرحلة عمل آوری و پیچیدن در سالن حلاجی است .
در گذشته معمول این بود که ، ماشین حلاجی را با یک باز کنندة خارپشتی به کار برند ، و از این ترکیب متکایی به دست می آمد موسوم به « متکای ماشینهای باز کننده » . این متکاها را سپس روی حصیر ماشین حلاجی نهایی قرار می دادند ، یا در بعضی موارد از ماشینهای حلاجی میانه و نهایی استفاده می شد . به کار بردن ماشین حلاجی نهایی به تنهایی و یا همراه با ماشین حلاجی میانه در مراحل حلاجی یک کارخانه ، به طول الیاف پنبة تحت عمل بستگی داشت و از این عملیات تکراری دو هدف مورد نظر بود : یکی تمیز کاری بیشتر پنبه ، و دیگری یکنواختی بیشتر و بهتر متکای حاصل . تمیز کاری و یکنواخت کردن لایة متکا دو هدف اصلی عمل ماشینهای حلاجی به شمار می رود ، ولی در ضمن مزایای دیگری از قبیل خرد شدن پنبه به پنجکهای کوچکتر و مخلوط شدن بیشتر آنها نیز وجود دارد . با به کار بردن ماشینهای حلاجی میانه و نهایی ، ریسنده می توانست ، اولاً با استفاده ار یک نوع زنندة خاص و زدن بیشتر پنبه و ثانیاً با مخلوط کردن چند متکا در ماشینهای نهایی ، به این هدفها برسد .
هر چند کار اضافی حمل این متکاها از یک ماشین به ماشین دیگر مستلزم صرف نیروی کار بیشتر بود ، ولی رسیدن به یکنواختی در محصول در همان مراحل اولیه یکی از هدفهای مورد نظر محسوب می شد و با مخلوط کردن چهار متکا در یک ماشین حلاجی و یا 16 متکا در دو ماشین حلاجی ، از طریق « قانون میانگینها » در جهت عملی ساختن این هدف گام بر می داشتند . گرچه اکنون بیش از 40 سال از آغاز تهیة متکا به روش « یک مرحله ای » که بعداً شرح خواهیم داد می گذرد ، ولی بسیاری از ریسندگان هنوز از ماشین حلاجی نهایی استفاده می کنند و مدعی هستند که با این طریق متکا های بهتر و یکنواخت تری به دست می آورند .
عمل ماشین حلاجی بستگی به نحوة تغذیة ماشین ندارد ، چه تغذیه به وسیله ماشین تغذیه اتوماتیک ( با پنبة پاره پاره ) و چه به وسیله متکا های ساخته شده صورت گیرد . حصیر ، تغذیه ماشین پنبه را به دستگاه تغذیه ، که به طوری که دیدیم ممکن است دستگاه دو غلطکی یا غلطک پیانویی باشد ، می رساند و بدین ترتیب آن را به زننده می دهد تا زده شود . زننده نیز ممکن است از نوع تیغه ای ، خار پشتی ، یا کیرشنر باشد . قطر آن معمولاً 16 اینچ یا 18 اینچ است و با سرعت 750 تا 1100 دور در دقیقه روی یک سری میله های اجاقی کار می کند . و باز کردن و تمیز کردن پنبه را بطور خیلی مؤثری انجام می دهد .
پنبه با جریان هوا از محفظة زننده به سمت قفسهای تراکم حرکت می کند و ممکن است از روی یک سری میله ها اجاقی بگذرد . ولی این ترتیب تدریجاً عوض شده است واکنون بیشتر از یک ورقة صیقلی استفاده می کنند . جریان هوایی که پنبه را به سوی قفسها می برد توسط یک مکنده ایجاد می شود که به وسیلة لوله های مناسبی به دوانتهای قفسها مربوط است . پنبه به صورت یک لایة یکنواخت روی سطح قفسها جمع آوری می شود ، و عمل زننده مقدار قابل ملاحظه ای غبار و آشغال ریز را از پنبه جدا می کند که از سطح مشبک قفسها عبور می کند و از دهانة خروجی مکنده خارج می شود . اکثر مارکهای مختلف این ماشین از نظر اصول کار و مشخصات کلی مشابه است و تنها در جزئیات مکانیکی اختلاف دارد .
همان طور که قبلاً ذکر شد ، یکنواختی ( لایة ) متکایی از خواص ضروری محصول نهایی به شمار می رود ، و هر چند در این مورد نمی توان به حد کمال رسید ، در هیچ یک از مراحل تولید نباید گذاشت که این عامل از یک حد معینی پایینتر رود .
چه در مورد حلاجی یک مرحله ای که در آن یک ماشین حلاجی به کار می رود ، و چه در سیستمهای قدیمتر ، که از ماشین حلاجی نهایی استفاده می کنند ، هدفهای اصلی این عملیات یکسان است و عبارتند از : ( الف ) تهیه متکای یکنواخت ، ( ب ) باز کردن بیشتر پنبه تا کوچکترین تکة ( پنجک ) ممکن ، و ( ج ) استخراج هرچه بیشتر مابقی آشغالی که هنوز در پنبه باقی مانده است .
در اکثر کارخانه ها معمول چنین است که هر متکای تهیه شده را وزن کنند و متکاهایی را که خارج از حدود تعیین شده و مورد قبول کارخانه است از نو عمل آورند . این حدود بر حسب سطح مرغوبیت محصول ، که مورد نظر مدیران کارخانه است ، تعیین می شود و از یک کارخانه به کارخانه دیگر فرق می کند ، ولی برای یک متکای 40 پوندی تغییری برابر با 4 +و - تا 6 + و ـ انس رقم نسبتاً خوبی برای تولرانس وزن یا حدود تقریب وزن به شمار می رود . با این روش کنترل ، هر چند مقصود ما از نقطه نظر یکسان نگاهداشتن وزن متکاها به طور تقریب و سریع تأمین می شود ، ولی به هیچ وجه نا یکنواختیها یی را که در داخل هر متکا وجود دارد و ممکن است بسیار زیاد نیز باشد نشان نمی دهد ، و این نا یکنواختی را میتوان با وزن کردن متکا یارد به یارد ( یا متر به متر ) بررسی کرد . پیدایش و به کار بردن ماشینهای آزمایش نا یکنواختی متکا چه از نوع مکانیکی و چه الکترونیکی ، روشن ساخته است که تا چه حد نا یکنواختی « داخل » متکا ممکن است زیاد باشد و در عین حال در موقع وزن کردن ، در اثر « تعدیل » یافتن قسمتهای سبک و سنگین در 40 یارد طول لایة متکا ، این نا یکنواختی آشکار نشود .
مدت هاست که این عمل میان ریسنده های مجرب و با بصیرت معمول شده است که متکایی را از ماشین حلاجی به طور اتفاقی انتخاب کنند ، آن را باز کرده به دقت به قطعاتی به طول یک یارد یا متر تقسیم و هر یک را جداگانه وزن کنند ، و سپس وزن های این قطعات را با هم مقایسه کرده به میزان نا یکنواختی درون متکا پی ببرند .
4-1 دستگاه تغذیه
کنترل یکنواختی در ماشین حلاجی با طرز تغذیه شروع می شود و ، اگر پنبه ای که به ماشین حلاجی تغذیه می شود به اندازة کافی باز شده باشد و ماشین تغذیه یا ناودان تغذیه کننده به طور یکنواخت آن را تحویل دهد ، دستگاه تغذیه ماشین می تواند لایة پنبة یکنواختی به زننده ارائه دهد تا آن را بزند . سازندگان ماشینهای نساجی سیستمهای مختلفی برای قسمت تغذیه ماشین به کار می برند ، ولی تمام سیستمهای مورد استفاده را میتوان به دو دسته تقسیم کرد : ( الف ) دستگاه غلطک پیانویی ( یا غلطک وپدال ) ، ( ب ) دستگاه سه غلطکی .
غلطکهای به کار رفته قطرشان 2 یا 2 اینچ است و شیار دارند ، و یا دارای شیار و عاج هستند تاگیر خوبی بر پنبه داشته باشند . سیستمی که در شکل 56 نشان داده شده نوعی دستگاه تغذیه است این طور استدلال شده که در دستگاه تغذیه غلطک پیانویی امکان صدمه دیدن الیاف بلند خیلی بیشتر است ، زیرا نوک اهرمهای پیانو و غلطک تغذیه به مسیر زننده خیلی نزدیکند . ولی وقتی که پنبه به وسیلة یک جفت غلطک تغذیه به زننده تحویل داده می شود ، فاصلة بین نقطة گیر غلطک ها و محل « ضربة » زننده به قدری است که صدمه به الیاف را به حداقل می رساند .
این نکته که پنبه را در مقابل عمل زننده باید محکم نگاهداشت به آسانی قابل درک است ، زیرا در غیر این صورت زننده پاره های بزرگی از پنبه را از نقطة گیر دستگاه تغذیه بیرون می کشد و در نتیجه میزان باز کردن پنبه و استخراج آشغال کمتر می شود . در دستگاه سه غلطکی معمولا به وسیله فنر به غلطک بالایی ( از جفت غلطک جلویی ) فشار کافی وارد می کنند تا از این عمل « قاپیدن » حتی المقدور جلوگیری شود . در حالی که در دستگاه تغذیة غلطک پیانویی این فشار را با گذاشتن وزنة کافی روی اهرمهای پیانو تأمین می کنند .
اهرمهای پیانویی ، که تعداد شان تقریباً 16 عدد است ، پهلوی همدر تمام عرض ماشین قرار دارند ، و برای جلوگیری از اصطکاک آنها را روی یک تیغه ( تکیه گاه ) سوار کرده اند . به انتهای بازوی دراز اهرمهای پیانو ، دستگاه تنظیم خوراک ماشین حلاجی متصل است ، و در موقع کار ماشین وزن این دستگاه است که فشار بین غلطک و اهرمهای پیانو را ایجاد می کند . معمولاً یک میلة سرتاسری در تمام عرض اهرمها قرار دارد تا در موقعی که بین غلطک تغذیه و اهرمهای پیانو پنبه وجود ندارد اهرمها را نگهدارد و از تماس پدالها با غلطک تغذیه جلوگیری کند . در دستگاه تغذیة غلطک پیانویی نا یکنواختی در عرض لایة پنبه در نقطة گیر جبران می شود ؛ بدین ترتیب که یک محل ضخیم در لایة پنبه سبب می شود که اهرم همان محل ، بدون تأثیر بر نقاط دیگر ، به پایین فشار داده شود ، در حالیکه در سیستم تغذیه سه غلطکی یک محل ضخیم در لایة پنبه سبب می شود که فشار روی قسمتهای مجاور آن کاهش یابد و در نتیجه احتمال دارد که زننده پنبه را از این نقاط که فشار کاهش یافته است بقاپد .
در جایی که از دستگاه تغذیه ، برای آشکار ساختن نا یکنواختیهای لایة پنبه و به کار انداختن دستگاه تنظیم خوراک ماشین حلاجی ، از اهرمهای پیانو و غلطک مربوطة آن ( در عقب جفت جلویی ) استفاده می کنند ؛ و چون این نا یکنواختیها قبل از غلطکهای تغذیه آشکار می شود ، ادعا شده است که فاصلة زمانی بین نقطة آشکار سازی و نقطة تغذیه به قدری است که دستگاه تنظیم خوراک ماشین می تواند سرعت غلطکهای تغذیه را میزان کند وبه این وسیله با افزایش یا کاهش مقدار پنبه ای که به جلو رانده می شود نا یکنواختی را که در نقطة قبلی آشکار شده است جبران کند .
یک سیستم تغذیة غلطک ـ پیانویی دارای این مزیت است که هم نقطة گیر آن به زننده نزدیکتر است و هم اهرمهای پیانویی جداگانه ای برای آشکار سازی نا یکنواختیها دارد . از این شکل میتوان مشاهده کرد که زننده پنبه را ، از روی لبة اهرمهای پیانو می زند ، ولی این اهرمها به دستگاه تنظیم خوراک ماشین متصل نیست و برای خود وزنه ای جداگانه دارد که فشار در نقطة گیر را تأمین می کند . این طرز ترکیب اهرمها تغییر سرعت غلطک تغذیه را ، تقریباً در همان لحظه ای که محل ضخیم یا نازک دارد و از زیر غلطک تغذیه عبور می کند ، امکانپذیر می سازد . زیرا نا یکنواختی لایة پنبه ، به طریقی که تا اندازه ای مشابه دستگاه تغذیة سه غلطکی است ، قبلا به وسیله پدالهای تنظیم کننده آشکار شده است . به علاوه با این ترکیب خاص ، لازم نیست که وسیلة آشکار سازی یا پدالهای تنظیم خوراک ماشین خودش پنبه را در مقابل عمل زننده محکم بگیرد و بنابراین می توان آن را حساستر تنظیم کرد .
5-1 مخروطیهای دستگاه تنظیم خوراک
سیستمهای مختلف تغذیه در بالا تشریح شد و به آنجا رسید که چگونه از آنها برای تنظیم کردن خوراک ماشین حلاجی استفاده می شود . اکنون تئوری مربوط به استفاده مخروطیها برای تغییر دادن سرعت تغذیه به منظور مقابله با
نا یکنواختیها ی لایة پنبه را شرح می دهیم .
اهرمهای پیانو یا پدالها ـ که تعدادشون در حدود 16 عدد است و مجاور هم در سرتاسر ماشین حلاجی قرار دارند ـ به ترتیب خاص با چنگال تسمة مخروطیها اتصال دارند و حرکات متناسبی به چنگال مزبور منتقل می کنند که در نتیجة آن ، سرعت غلطک تغذیه افزایش یا کاهش می یابد و محلهای ضخیم یا نازک در لایة تغذیه شده را جبران می کند . اگر لایة پنبه ای که تغذیه می شود کاملا یکنواخت باشد تمام اهرمهای پیانو نسبت به غلطک تغذیه ای که همراه آن در کارند در یک سطح قرار می گیرند ، ولی اگر محل ضخیمی پیش بیاید ، اهرم یا اهرم هایی که قسمت ضخیم روی آنها حرکت می کند به پایین فشار داده می شود . پیش آمدن یک قسمت نازک در لایة تغذیه اثر معکوس خواهد داشت و سبب می شود که نوک اهرم بالا بیاید . چون هدف این است که در زمانهای مساوی مقادیر مساوی پنبه تحویل زننده داده شود ، واضح است که اگر قسمتهای ضخیم و نازک به طور مساوی در سرتاسر لایه پخش شده باشند این مقصود عملی می گردد . در چنین صورتی ، نوک نیمی از اهرمها پایین خواهند گرفت ونیم دیگر بالا خواهند آمد ، و به این ترتیب همدیگر را خنثی خواهند کرد . ولی این وضع تغذیه فقط
لحظه ای طول می کشد ؛ چون در سیستمهای تغذیه به طور متوسط در هر لحظه یا قسمتهای ضخیم زیر غلطک بیشترند و یا قسمتهای نازک ، و فزونی یکی بر دیگری گاهی اندک و گاهی بسیار است .
به هر حال ، مادامی که ضخامت متوسط لایة پنبه تغییر نکرده است مهم نیست که محلهای ضخیم یا نازک چقدر هر یک از اهرمها را جا به جا کند ، و در این مورد سرعت غلطک تغذیه تغییر نخواهد کرد . اگر محلهای ضخیم از محلهای نازک بیشتر باشد ، کاملا روشن است که پنبه بیش از حد به جلو تغذیه می شود ، در حالی که اگر عکس این عمل اتفاق افتد ، پنبه ای که به جلو تغذیه می شود کافی نیست . بنابراین اگر مقدار متوسط تغذیه زیاد از حد باشد باید سرعت غلطکهای تغذیه را تقلیل داد ، و اگر ضخامت متوسط خیلی کم باشد سرعت را افزود ، تا یکنواختی حاصل شود . تغییر صحیح سرعت غلطک تغذیه ، طبق ضخامت لایة پنبه و یا مقدار پنبه ای که تغذیه می شود ، عامل بسیار مهمی به شمار می رود ، و بجاست چگونگی انجام یافتن آن را مورد بررسی قرار دهیم .
افزایش یکنواخت ضخامت لایة پنبه ای که از بین غلطک تغذیه و اهرمها عبور می کند باید تسمة مخروطیها را نیز به طور یکنواخت در طول دو مخروطی حرکت دهد . در مثالهای فوق ، کلفتی تسمه ای که دو مخروطی را به هم متصل می کند منظور گردیده است ، زیرا خط مرکزی تسمه قطر مؤثر مخروطیها را تعیین می کند و در موقع ساختن مخروطیها باید آن را در نظر گرفت .
وسیلة تغییر مکان تسمة مخروطیها به اهرمهای پیانو متصل است و حرکت خود را از طریق دستگاه تنظیم خوراک ماشین حلاجی از آنها می گیرد . ظاهر این وسیله بر حسب مارک ماشین تغییر می کند ، ولی اساس کار آن همیشه یکی است .
6-1 زننده ها
قبل از اینکه پنبه به ماشین حلاجی برسد ، معمولا تحت عملیات باز کردن و تمیز کاری بسیار زیادی قرار گرفته است ، با این حال هنوز مقداری آشغال در پنبه باقی مانده است که میزان آن به راندمان تمیز کاری و تعداد ماشینهای باز کننده و تمیز کننده در خط حلاجی بستگی دارد . هدف در ماشین حلاجی ، باز کردن بیشتر پنبه به قطعات یا پنجکهای کوچکتر و استخراج هرچه بیشتر آشغال باقی مانده در پنبه است ، و سپس تهیه متکا برای ماشین کارد . عامل اصلی برای رسیدن به این هدف زننده است ، و همیشه نظرات مختلفی در مورد نوع زننده ای که در این نقطه از مرحلة حلاجی باید استفاده کرد وجود داشته است . اگر طرز عمل انواع مختلف زننده های موجود را بررسی کنیم ، این نظرات متفاوت را میتوان حل کرد .
باز کردن بیشتر پنبه ، که در بالا به آن اشاره شد ، توسط زننده صورت می گیرد . دستگاه تغذیه ماشین ، که یا عبارت از دو غلطک ویا غلطک و اهرمهای پیانو است ، لایة پنبه را به دم زننده می دهد و زننده قطعات کوچکی از آن را با خود می کشد . میزان تمیز کاری بستگی به این دارد که زننده ، در موقع زدن باریکة پنبه ای که به آن ارائه شده است ، چه مقدار ذرات آشغال را بتواند از لای میله های اجاقی ، که قسمتی از زننده را احاطه می کنند و در ضمن الیاف را در داخل محفظه زننده نگاه می دارند ، به بیرون براند اغلب از سه نوع زننده استفاده می شود که معمولاً قطرشان 16 اینچ یا 18 اینچ است و معروفند به :
( الف ) – زنندة خارپشتی ،
( ب ) ـ زنندة تیغه ای ( که دارای دو یا سه تیغه است ) ،
( ج ) ـ زنندة کیرشنر یا زنندة کاردینگ .
در گذشته هر یک از این زننده ها را برای عمل کردن یک نوع پنبة خاص با درجة معینی به کار برده اند . به طور کلی ، زنندة خارپشتی را به عنوان زننده ای که عمل باز کردن را خیلی خوب انجام می دهد به شمار می آورند ، در حالی که همه موافقند که زنندة تیغه ای یک تمیز کنندة فوق العاده خوب است . زنندة کیرشنر تقریباً یک عمل شانه زنی روی پنبه انجام می دهد .
1-6-1 زننده خارپشتی
مناسبترین زننده برای عمل کردن پنبه های تمیز تر و طول الیاف بلند تر ، زنندة خارپشتی است که در مقایسه بازکننده های دیگر در هر دور تعداد ضربة کمتری به هر اینچ لایة پنبة تغذیه شده وارد می کند ، تیغه های این زننده با زوایای مختلف و به طرز خاصی کار گذاشته شده است تا در یک دور کامل زننده سرتاسر عرض لایة پنبة تغذیه شده زده شود . بنابراین ، یک تیغة مفروض ، در هر دور زننده یک بار لایة پنبه را در همان محل قبلی می زند .
برای مثال ، اگر یک زننده دارای 18 دیسک و هر دیسک دارای 12 تیغه یا پره باشد ، از هر دیسک یک پره ، یعنی کلاً 18 پره با هم بر باریکة پنبه وارد می آید . این عمل در هر دور کامل زننده 12 بار انجام می شود و در کار کردن مؤثر و روان این نوع زننده سهم بسزایی دارد . روی این اصل این زننده خیلی مورد پسند ریسندگان پنبه های الیاف بلند شده است .
2-6-1 زننده های تیغه ای
در گذشته ، در مورد نسبت راندمان تمیز کاری دو نوع زنندة تیغه ای اختلاف نظر های زیادی وجود داشت . بعضی ریسنده ها عقیده داشتند که زنندة دو تیغه ای بر زنندة سه تیغه ای ترجیح دارد ؛ ولی اکنون عموماً پذیرفته اند که عمل زنندة نوع سه تیغه ای مؤثر تر است . به علاوه این زننده انعطاف بیشتری دارد ، زیرا برای تغییر دادن تعداد ضربه در هر اینچ امکانات بیشتری در اختیار ما
می گذارد .
یک خاصیت بارز زنندة تیغه ای این است که هر تیغه ، سرتاسر باریکة پنبه ای را که از دستگاه تغذیه سر بیرون آورده است در یک زمان می زند ، به ترتیبی که ممکن نیست هیچ قسمت از آن باریکة ضربه نخورده بگذرد . بعلاوه ، مخصوصا قابل توجه است که زنندة تیغه ای در استخراج قطعات پوست تخم پنبه که مقداری الیاف به آنها چسبیده است و به این سبب خوب تحت عمل زننده های دیگر قرار نمی گیرد ، بسیار مؤثر است . بازرسی ضایعات استخراج شدة زنندة تیغه ای این خاصیت ویژه آن را نشان می دهد .
3-6-1 زنندة کیرشنر
هر چند زنندة کیرشنر سالهاست که به بازار آمده است ولی نسبتاً فقط در این اواخر این نوع زننده بیشتر مورد استفادة عموم قرار گرفته است . چون در مراحل اولیة عملیات حلاجی ، استخراج آشغال بهبود یافته و اکنون خیلی بهتر انجام می شود ، استخراج نا خالصی در مرحلة ماشین حلاجی از تهیه متکای یکنواخت و خوش ساخت اهمیت کمتری دارد . زنندة کیرشنر تشکیل شده است از سه بازویی که روی یک آسه سوارند و تخته های درازی به این بازو ها محکم شده است . روی هر یک از این تخته ها تعداد زیادی « سوزن » یا خار فولادی تیز قرار دارند که سر تا سر عرض لایة پنبه را به حد کافی « شانه » می کنند .
4-6-1 محافظت و نگهداری زننده ها
باید به خاطر داشت که سوزنهای زنندة کیرشنر خیلی زودتر و ساده تر صدمه می بیند تا پره ها و تیغه های زننده های دیگری که تا کنون تشریح شده اند ، و لازم است که این زننده مرتباً بازرسی شود و سوزنهای صدمه دیده را باید راست و صاف کرد و یا در آورد ؛ در غیر این صورت ممکن است به پنبة زیر عمل صدمه وارد شود ، بخصوص با ایجاد نپ و پارگی در الیاف . تخته های سوزندار جدید را میتوان زود جا انداخت و همیشه باید تعدادی از آنها در انبار موجود باشد .
وقتی که یره های زنندة نوع خارپشتی و یا تیغه های زنندة تیغه ای ساییده و لبگرد می شوند تأثیر بدی روی راندمان تمیز کاری آنها می گذارد ، و معمولا این زننده ها را سرته می کنند تا لبة تیز و تازه ای پنبه را بزند . برای آنکه این کار عملی باشد طول محور زننده را در دو سر آن مساوی می سازند .
7-1 میله های اجاقی
مانند انواع دیگر زننده ها که در ماشینهای پنبه پاک کنی گوناگونی به کار می روند ، در ماشین حلاجی هم یک سلسله میله های اجاقی قسمتی از محیط زننده را ( از هر نوع که باشد ) احاطه کرده اند تا بدین ترتیب نا خالصیهایی که زننده از پنبه جدا می کند بتوانند به آسانی از لای این میله ها عبور کنند . معمولا این
میله ها در قابهای منحنی قرار دارند و مقطعشان به شکل مثلث است ، و در بعضی موارد قابل تنظیم هستند به طوری که می توان زاویة میله ها را تغییر داد و لبة کمتر یا بیشتری را در مسیر پنبة گذران قرار داد . در موقع زدن پنبه به وسیله زننده ، چون آشغال وزن مخصوصش از الیاف پنبه بیشتر است ، مقدار حرکت آن بیشتر خواهد بود و در نتیجه تمایل دارد که به طور مماس از مسیر حرکت زننده خارج شود ، و این سبب می شود که به وسیلة لبة میله های اجاقی به داخل جعبة آشغال که در زیر زننده قرار دارد هدایت شود .
در بعضی مواقع معمول است که یک جریان هوای ملایم و تحت کنترل را از لای میله های اجاقی به داخل زننده عبور دهند تا از رد شدن زیاد الیاف خوب از بین میله ها جلوگیری و به حرکت پنبه به طرف قفسها کمک کند . ولی این جریان هوا از بین میله ها را باید به دقت کنترل کرد ، وگرنه اگر سرعت آن زیاد باشد ذرات سبکتر آشغال به داخل محفظة زننده بر می گردند و دوباره پنبة تمیز شده را آلوده می کنند . برای اجتناب از این پیشامد ، بعضی از سازندگان ماشینهای حلاجی هوا را در نقطه ای بعد از میله های اجاقی وارد مسیر حرکت پنبه به سوی قفسهای تراکم یا استوانه های آبکشی می کنند .
1-7-1 تنظیم فاصله ها
روش معمول این است که فاصلة قسمتهای اصلی در اطراف زننده را نسبت به زننده تنظیم می کنند ؛ به عبارت دیگر ، زننده را می توان به عنوان ستاد یا مبدأ ثابت فرض کرد . دستگاه تغذیه و میله های اجاقی نسبت به زننده تنظیم می شوند ؛ تیغة پاک کننده ، که برای منحرف کردن جریان هوا و هدایت پنبه به طرف استوانه های آبکشی به کار می رود ، نیز نسبت به زننده تنظیم می شود . فاصلة بین تیغه پاک کننده و زننده اهمیت زیادی دارد ، زیرا اگر این فاصله زیاد باشد ممکن است پنبه عوض این که تخلیه شود چندین بار در محفظة زننده بگردد و در نتیجه مقداری نپ و گلوله پنبه تولید کند و الیاف نیز صدمه ببینند .
دسته بندی | نساجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 39 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 73 |
تأثیر و تدابیر خطی در طراحی لباس
بررسی و تجزیه و تحلیل بدن
مهمترین نکته در ایجاد ظاهری دلخواه اینست که برایند چه معایبی دارید و چگونه میخواهید به نظر بیایید. (با نگاه کردن عکس بدون رتوش خود یکی نیم رخ و دیگری تمام رخ) جواب این سؤآل را خواهید داد و قتی بدانید چه عیوبی دارید از بین بردن آنها راههای بیشماری دارد.
بررسی بدن :
اول باید بدانید چه نوع هیکلی دارید، کوتاه یا بلند،چاق یا لاغر، متوسط در وزن و قد؟ آیا شانه های افتاده،شکم صاف یا برآمده، سر به حالت عمودی برروی گردن؟ و آیا کمر نرمال ؟ آیا چاقی شما متناسب با قد شماست؟ با اندازه گرفتن نقاط مختلف بدن نقص ها معلوم میگردد.
بررسی صورت
موهای سر را از روی صورت به پشت سر عقب زده در آینه نگاه کنید. بهترین نوع صورت بیضی شکل است. حالا ببینید صورت شما بیضی، گرد، مثلثی ، مستطیل یا مربع است با انتخاب مدل یقه صحیح در لباس میتوان شکل صورت را مطابق دلخواه عوض کرد.
بررسی رنگ ها :
ببینید چه رنگی بهتر به پوست و رنگ چشم و موی شما می آید. با گذاشتن رنگهای مختلف پارچه روی شانه در نور طبیعی می توانید ببینید چه رنگی پوست شما را شفاف تر و رنگ چشم را درخشنده تر می کند.
از ابتدایی ترین فرم شروع می کنیم (لباس عصر)
1- خانمی قد کوتاه جوان صورت گرد – گردن کوتاه – پوست تیره و سبزرنگ
2- خانمی قد کوتاه جوان صورت دراز مستطیلی شکل – گردن بلند پوست سبزه پریده – بالاتنة کوتاه (لباس عصر)
3- خانمی قد کوتاه جوان بالاتنه درشت و پهن پاهای بارکی و پوست گندمی پریده صورت بیضی باریک – گردن کوتاه
4- خانمی جوان پوست سبز مایل به زرد صورت چهارگوش گردن کوتاه پایین تنه درشت باسن
5- پوست جوان سفید پرده – صورت مثلثی قاعده بالا – گردن بلند – قدبلند – بسیار لاغر و استخوانی لباس عصر
6- جوان پوست سبز پریده صورت مستطیل گردن کوتاه دستهای بلند بسیار لاغر و استخوانی قد کوتاه
7- خانم جوان پوست سبز تیره مایل به زرد صورت مثلثی قاعده پایین گردن کوتاه سینه های بسیار درشت چاق و تپل قد بلند (لباس عصر)
8- خانم مسن پوست سفید پریده صورت گرد گردن کوتاه باسن برجسته رو به عقب بسیار لاغر و استخوانی قد کوتاه
9- خانم مسن پوست گندمی مایل به زرد صورت مثلثی قاعده پایین گردن کوتاه سینه های بسیار درشت قد کوتاه باسن درشت
10- خانم مسن پوست سفید گلگون صورت مستطیل گردن کوتاه باسن و شکم بسیار بزرگ پشت
خطوط روی بدن
بدن خط و برش لباس روی مستطیل خیلی مؤثر است در نظر گرفتن نوع آنها قبل از انتخاب مدل لباس خیلی مهم است. همانطور که می دانیم خط گردن، کمر، آستین، پای دامن، هیکل رامشخص می کنند پس سهم مهمی در خوب یا بد نشان داده هیکل دارند.
بررسی خطوط
باید دانست که خطوط روی انسان اثر روانی و عملی دارد با وجودیکه فقط دو نوع خط راست و وجود دارد ولی از آنها بی نهایت خط بوجود می آید.
خطوط مستقیم
خطوط مستقیم عبارتند از عمودی، مایل ، افقی، که هر کدام اثر مختلف روی بیننده دارد. خطوط عمودی دال بر دوستی و استواری است و حال آنکه خطوط افقی دلالت بر آرامش و ملایمت می کند. اثر خطوط مایل بین دو اثر دو خط دیگر است.
خطوط منحنی
از خط گرد تا خط راست هستند و اثر کلامً متفاوتی با خطوط راست دارند و به تجربه ثابت شده که زیباتر هستند و زیباترین خط منحنی خطی است که مسیر مایل دارد.
خطوط اصلی
وقتی چندین خط در مدل باشد چشم مهمترین آنها را دنبال می کند. بخاطر این عکس العمل دید است که می شود با طرح مناسب برای لباس چشم را متوجه نقاط خوب بدن نمود. مثلاً با توجه کردن چشم به صورت ما هیکل زیاد به نظر نمی آید.
مدل :
مشکل است قبول کنیم که چشم همیشه حقیقت را نمی بیند و خطا می کند. بالنتیجه از خطاهای چشم خود استفاده کرد. باید بخاطر داشت که خطوطی که نگاه را در یک مسیر عمودی حرکت می دهند بلندتر و خطوطی که نگاه را در مسیر افقی حرکت می دهند قد را کوتاهتر می کنند.
خطوط و طرح پارچه کافی برای یک نتیجه رضایتبخش روی لباس نیست رنگها هم اثر مهمی روی طرح لباس دارندهزاران رنگ مختلف وجود دارد ولی تمام آنها از سه رنگ اصلی به نام قرمز، زرد و آبی بوجود می آیند بنام رنگهای اصلی یا اولیه معروفند. وقتی دو رنگ اولیه به یک اندازه با هم مخلوط شوند رنگهای ثانویه دسته دوم بنام نارنجی ، سبز و بنفش بدست می آیند. از این نوع مخلوط کردن رنگها میتوان صدها رنگ مختلف بدست آورد.
دامنه رنگها :
رنگها میتوانند حس گرما یا سرما بدهند. قد را بلندتر یا کوتاهتر ، رنگ صورت را درخشنده تر یا بی رنگ کنند. رنگ قرمز و نارنجی از رنگهای گرم و آبی، بنفش از رنگهای سرد هستند. رنگهای تیره و سیاه که نور را در خود جذب می کنند اثر گرمی بیشتری دارند در صورتیکه سفید و رنگهای روشن که نور را منعکس می کنند اثر سردی می دهند. بنابراین با دانستن این نکات میتوان برای فصول مختلف رنگهای مناسب انتخاب کرد. اثر رنگها روی اندام همانطور که می دانید مختلف است. تمام رنگهایی که در آن قرمز و زرد می باشند رنگهای (ادوانس) یا پیشرفته خوانده شده بنابراین شیئی را جلوتر نشان داده اندام را بزرگتر می کند. از طرف دیگر رنگهایی که شامل آبی باشد شیئی را دورتر نشان می دهند. در نتیجه کوچکتر می کنند. ولی تیرگی و روشنی نوع رنگ هم بستگی دارد. مثلاً دلیل نیست هر نوع قرمز اندام را بزرگ کند. مثلاً قرمز تیره و خاکستری مخلوط داشته باشند ممکن است اصلاً روی اندام اثر بزرگی نداشته باشد. یک راه ساده امتحان ایسنت که پای خود را در یک کفش سفید و سیاه و یا ورنی مشکی و جیر امتحان کنید و اثر بزرگی و کوچکی را متجه شوید.
اثر رنگها در پوست صورت
رنگ پوست، موها و چشم آنقدر متفاوتند که به آسانی نمی توان یک قانون دقیق و انتخاب رنگ که برای هر کس مناسب باشد داد. شاید بهترین راه همانطور که قبلا هم گفته شد این باشد که رنگها در مقابل صورت در نور طبیعی قرار داده و نتیجه مطلوب گرفت و دید که چه رنگی مناسب با پوست صورت،رنگ مو و چشم می باشند. در انتخاب رنگ پارچه اول رنگ پوست در نظر گرفته میشود. رنگ پوست از تعدادی زرد و قرمز تشکیل شده است. با علم به ایکه رنگها با هم هماهنگی هم با تکرار تأکید می شوند بنابراین از بکاربردن رنگهایی نامناسب مثلاً سبز اگر پوست گلگون و سرخ می باشد و یا بنفش اگر پوست زرد و پریده است اجتناب کنید. همچنین اگر پوست زرد و پریده دارید نباید رنگ زرد را انتخاب کنید. رنگ قرمز اگر پوست شما قرمزی دارد یعنی خیلی صورتی است. کسانی که ته چهره روشن دارند رنگهای تیره که ترکیب با خاکستری دارد برایشان مناسب است و کسانی که چهره زرد دارند برایشات مناسب نیست. رنگ سفید و مشکی هم روی پوست صورت اثر مخصوصی دارند. مشکی چون نور را جذب می کنند رنگ را از صورت می گیرد. در نتیجه پریده نشان می دهد برای همین است که معمولا یک یقه با روشن روی لباس تیره دوخته میشود که تا اندازه ای این اثر را خنثی می کند.
با وجودیکه رنگ تیره روی اشخاص سفید پوست اثر دراماتیک دارد ولی روی رنگ پریده اثر جذب ندارد. همچنین تعداد زیادی رنگ روشن هم همان اثر را خواهند داشت. رنگ سبز و سبز – آبی رنگ صورتی گونه را تأکید می کند. اگر ته رنگ صورت تیره باشد آبی – سبز مناسب است و رنگهایی که خاکستری دارند بهتر از رنگهای درخشان چه روشن و چه تیره هستند. همچنین برای تأکید رنگ مو باید در نظر داشت که رنگهای روشن موهای سیاه و خرمایی راتیره و رنگهای تیره زردی موهای بلوند را تأکید می کنند. گاهی شخصی می خواهد زیبایی چشمها بیشتر تأکید شود با پوشیدن یک رنگ هماهنگ نتیجه مطلوب را میگیرد.
اثر رنگها در اندام :
هر چند که رنگ پارچه مطابق با چهره انتخاب میشود ولی اثر آن روی اندام نباید فراموش شود می دانیم که چطور رنگهای تیره و مخلوط با خاکستری اندام را کوچکتر نشان می دهد در صورتی که رنگهای روشن و درخشان و رنگهای پیشرفته اندام را بزرگتر می کند. رنگ مشکی اگر چه اندام را کوچکتر نشان می دهد ولی خطوط خارجی اندام را محدود می کند. بنابراین اگر شما می خواهید نقائص یک قسمت از بدن را بپوشانید مثلاً باسن خیلی بزرگ رنگ مشکی از رنگهای تیره که مخلوط خاکستری داشته باشد استفاده کنید. اگر که اندام بلند و مناسب دارید از هر رنگ می توانید استفاده کنید و چندین رنگ در یک لباس بپوشید. شخصی که بلند و چاق است باید در انتخاب رنگها دقت بیشتری کند. اثر رنگهایی که اندام را چاق تر نشان می دهد خودداری کند. در عوض رنگهای تیره که خاکستری دارند و خطوط خارجی اندام را محدود نمی کنند، استفاده کند. افراد با قد کوتاه و هیکل مناسب باید لباسی که از یک رنگ تشکیل می شود بپوشند. مدلهایی که از دو رنگ یا بیشتر است مناسب نیست. مثل بلور سفید و دامن مشکی.
شخصی چاق و کوتاه هم باید یک رنگ لباس بپوشد و از رنگهای تیره استفاده کنند و از رنگهای روشن اجتناب شود.
اثر طرح پارچه
همانطور که خطوط اثر مهمی در خوب نشان دادن هیکل دارند. طرح پارچه هم سهم مهمی در لباس دارد. البته طرح کردن برای پارچه های ساده خیلی آسانتر است ولی از آنجائیکه بعضی از پارچه های طرح دار راه راه یا بته دار زیبایی بیشتری به اندام و صورت میدهند بهتر است بیشتر دربارة آنها بدانیم.
تدابیر پارچه های راه راه :
پارچه های راه راه بخاطر اینکه طرحهای متنوع از قبیل راه پهن و باریک و برگهای مختلف می باشند برای اندامهای گوناگون مورد استفاده قرار می گیرد معمولاً پارچه های راه راه که راه عمودی داشته باشند اندام را بلندتر و باریکتر می کنند. ولی این قانون استثناء هم دارد. چون بعضی از راههای عمودی ممکن است اندام را پهن تر نشان دهد. و همچنین راه راههای افقی اندام را پهن تر و کوتاهتر نشان میدهد. ولی راه راههای افقی باریک در مقایسه با راه راههای افقی پهن اندام را باریکتر نشان میدهند در واقع این حالات بستگی به عکس العمل چشم نسبت به عرض راه راه و فاصله آنها دارد.
تدابیر پارچه های بته دار :
پارچه های نقش دار مثل پارچه های راه راه میتوانند زیبایی خاصی به طرح لباس بدهند. ولی باید دانست که این پارچه اندام را بزرگتر از پارچه های ساده در همان رنگ نشان میدهند. معمولاً پارچه های با طرح و نقش متوسط و رنگهای نزدیک به هم نتیجه مطلوب تر می دهند. رنگهای روشن و تند و نقش های بزرگ روی پارچه اندام را بزرگتر نشان میدهند. در صورتیکه رنگهای تیره و شفاف اندام را کوچکتر می کنند. نقش و بته های روی پارچه که حالت افقی دارند چاق تر و آنها که حالت عمودی دارند لاغرتر می کنند. حاشیه پای دامن توجه را به پاها جلب می کند.حاشیه ها معمولاً اندام را پهن تر می کنند. تنها حاشیه عمودی که در وسط لباس قرار می گیرد اگر باریک باشد اندام را باریکتر نشان میدهد.
اثر نوع پارچه :
نوع پارچه هم مثل خطوط مدل اثرات مختلف روی اندام دارند. شخص ممکن است غالباً مدلی با برشهای مناسب با اندام خود انتخاب کند ولی اثر این طرح را با انتخاب غلط پارچه خراب نماید. چون پارچه اگر آهاردار یا فرم، زیاد یا کم می گیرند نور یا منعکس کننده ، روشن یا تیره باشند اثر مختلف روی مدل لباس و اندام دارند.
انعکاس نور
پارچه های براق که مقدار زیادی از نور را منعکس می کنند اندام را بزرگتر نشان میدهند. در صورتیکه پارچه های مات اندام را کوچکتر نشان میدهند. اثر این انعکاس درست مثل اینست که شیئی در روشنایی باشد نزدیکت و بهتر به چشم می آید یا شیئی که در نور خیلی کم باشد دورتر و کوچکتر بنابراین شخصی با اندام چاق پارچه های با راه باریک که او را لاغرتر نشان دهد ولی از نوع ساتن براق باشد او را چاقتر خواهد کرد. بعضی از پارچه ها مثل مخمل هم نور را جذب می کنند هم منعکس. همچنین پارچه هایی که پرز زیاد وظاهر خشن نداشته باشند زیادر در بزرگی اندام اثر ندارند ولی پارچه های خیلی ضخیم یا پرز زیاد برجسته اندام را بزرگتر و پارچه های صاف و نرم تر اگر براق نباشند اندام را لاغتر نشان میدهند.
پارچه های آهاردار و بی آهار :
پارچه های آهار دار خطوط خارجی اندام را نشان نمی دهند چون روی بدن افت ندارند. بنابراین هر چند که ممکن است بعضی از نقائصی را بپوشانند ولی اندام را بزرگتر می کنند. پارچه های بی آهار و افت دار مثل کرب اگر راسته دوخته شود به بدن تماس دارد و لاغر نشان میدهد و دراپه اگر دوخته شود زیبایی خاصی دارد.
پارچه های بدن نما :
این نوع پارچه از قبیل حریر و نایلون و غیره معمولا به فرم افتاده و دراپه دوخته می شوند و خطوط اندام را کاملاً نشان می دهند بنابراین عاقلانه نیست اشخاصی که نمی خواهند قسمتی از اندامشان جلب نظر کند یا اشخاصی که خیلی لاغیر یا خیلی چاق هستند آن را بپوشند.
چه لباسی برای چه اندامی مناسب است:
اندام بلند و مناسب
اگر اندام بلند و مناسب دارید در انتخاب مدل و رنگ آزاد بوده فقط باید سعی کنید مدلی انتخاب نکنید که قد شما را بلندتر نشان دهد. خطوط مایل و منحنی مناسب ترین خطوط اند. رنگهای روشن و تند اگر بصورتتان می آید انتخاب کنید. از پارچه های زیاد کلفت و پرزدار که ممکن است هیکل مناسب شما را تحت تأثیر قرار دهد اجتناب کنید.
بلند، خیلی باریک
اگر قد بلند و اندام خیلی لاغر و باریک دارید لباسهایی بپوشید که شما را چاقتر نشان دهد. مثلاً از دامنهای کلوش و پیلی دار و امثال یقه های بزرگ و آستین گشاد استفاده کنید. طرحی انتخاب کنید که اندام شما را افقی تقسیم کرده کوتاهتر نشان دهد. کتهای تا روی باسن ، بلوزهای چین دار و زیل دار خیلی مناسبتر . از نظر رنگ همانطور که می دانید رنگهای روشن و همچنین اسفتاده از مدلهایی که روی باسن چند رنگ می باشند قدر را کوتاهتر نشان می دهند. از پارچه های خیلی ضخیم و پرزدار و خیلی نازک اجتناب شود.
بلند و چاق :
انتخاب مدل برای این افراد تقریباً مشکل است. چون اگر از خطوط عمودی برای لاغر نشان دادن استفاده کنند قد را بلندتر می کند و اگر از خطوط افقی استفاده شود چاقتر نشان داده خواهند شد.
بنابراین بهترین خطوط برای این اندامها مایل می باشد.یعنی این خطوط رل هر دو خط را تقریباً بازی می کند. رلهای ساده مناسب می باشند. پارچه های لطیف که کمی افت داشته باشند مناسب بوده و رنگهای مخلوط با خاکستری یا رنگهای با غلظت متوسط بهتر از رنگهای خیلی روشن یاخیلی تیره می باشند. از پارچه های بته دار بزرگ و براق و آهاردار خودداری شود.
کوتاه و مناسب :
معمولاً افراد کوتاه قد می خواهند بلندتر جلوه کنند بنابراین از خیاط عمودی، برشهای پرنس و ترکهای باریک و از این قبیل باید اسفتاده کنند. وقتی از دو پیش یا کت و دامن استفاده میشود این افراد باید دقت کنند که کت کوتاه باشد یا حتی تا جلو کمر بیاید در اینصورت قد دامن بیشتر نشان داده شده قدبلندتر بنظر می آید. لباس بهتر است از یک رنگ باشند مثلاً بلوز و دامن از یک رنگ اگر از کمربند استفاده میشود بهتر است رنگ خود لباس یا از همان پارچه باشد و سعی شود از خط کمر بالاتر بسته شود. از پارچه های بدون پرز و بته دار کوچک استفاده شود.
کوتاه و چاق
در اینجا هر خطوط عمودی باز بهترین برشها هستند نه فقط خطوط کاملاً عمودی در تمام لباس بلکه خطوط مایل باهماهنگی خطوط عمودی بسیار مناسب می باشند. مدلهای پرسی ، ترکهای باریک و بهتر است از کت و دامن کمتر استفاده شود چون قد را کوتاه تر می کند. لباس و مانتور یا پالتو مناسبتر است. رنگهایی که کمی خاکستری مخلوط دارند خطوط خارجی اندام را کمتر نشان میدهند. پارچه های بدون پرز که طرح مشخص نداشته باشد بهتر است رنگهای زنده و روشن مناسب نیستند همچنین از پارچه های براق و آهاردار باید اجتناب شود.
دسته بندی | خدماتی و آموزشی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 17 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
آموزشگاه طراحی لباس
گلشن صبا
مقدمه :
تا آنجا که تاریخ نشان میدهد، همیشه انسان لباس می پوشیده است ولی البته در طول تاریخ با گذشت زمان و با تفاوت مکانها لباس فوق العاده متنوع و متفاوت بوده است. در گذشته بیشتر لباس به عنوان حفظ سرما و گرما و نیز زینت و تجمل مورد استفاده قرار میگرفته است و جنبه ایمنی و حفاظت آن در درجه بعد بوده، اما در زندگانی صنعتی امروز، نقش ایمنی لباس و جنبه حفاظت آن در بسیاری از رشته ها در درجه اول اهمیت قرار دارد. فضا نوردان، مأموران آتش نشانی، کارگران معادن، غواصان وبسیاری دیگر، از لباسهای مخصوص برای حفظ خود در برابر انواع خطرها استفاده می کنند. وسایل تولید لباس در عصر ما به قدری متنوع شده و توسعه یافته است که با گذشته اصلاً قابل مقایسه نیست.
امروزه با توجه به تنوع و اهمیت بیشتر لباس نسبت به گذشته روشهای دوخت هم توسعه یافته است و در کنار کار دوخت نیز متدهای الگوکشی جهت متناسب و خوش ترکیب شدن بر روی بدن افراد برنامه ریزی و طراحی شده است. در این بخش سعی شده تا انواع الگوهای تدریس شده در آموزشگاه به نحو صحیح ارائه شود. این الگوها شامل : انواع دامن، بالاتنه، آستین، انواع یقه، شلوار و طرز دوخت آن و ... که با متد گرلاوین میباشد.
فصل اول :
آشنایی کلی با مکان کارآموزی
محل کارآموزی :
آموزشگاه گلشن صبا به سرپرستی خانم رضیه نشان در سال 1382 تأسیس گردید. در این آموزشگاه تدریس الگو به روشهای گلاوین، متریک و مولر می باشد و همچنین به آموزش دوخت انواع لباسها از قبیل : انواع یقه ها، آستین ها، شلوار ، کت و ... می پردازد که در هر دوره تعدادی کارآموز در مقاطع نازک دوزی، ضخیم دوزی، لباس عروس، لباس شب می پذیرد و در پایان از این کارآموزان امتحان عملی و تئوری گرفته می شود و مدرک دیپلم از سازمان فنی و حرفه ای به این کارآموزان داده می شود. ساعاتی که کارآموزان در این آموزشگاه هستند بستگی به دوره ای که می گذرانند است مثلاً : نازک دوزی 460 ساعت و لباس عروس و شب 270 ساعت می باشد.
آموزشگاه گلناز نیز به سرپرستی خانم فاطمه عباسی در سال 1376 تأسیس گردید. در این آموزشگاه متدهای متریک و گرلاوین و نیز آموزش دوخت انواع لباس شب، عروس،کت و دامن و ... تدریس می شود. فضای کارآموزی حدوداً 90 متر است. 6 الی 7 عدد چرخ خیاطی برای کارآموزان وجود دارد امکانات نسبتاً مناسبی دارد اما به علت قرارگرفتن در زیرزمین از نور و روشنایی چندان مناسب برای فضای کار و دوخت نیست.
فصل دوم
ارزیابی بخش های مربتط با رشته علمی کارآموز
مقایسه واحد کارآموزی با دانشگاه :
در محیط آموزشی دانشگاه با توجه به فشرده بودن زمان در طول ترم برای فراگیری دوره های مختلف دوخت و الگو تقریباً کلی و پایه ای تدریس می شود. لذا در جهت جبران این قضیه آموزشگاه می تواند مکملی برای آموزش های داده شده در دانشگاه باشد. دانشگاه در مقایسه با آموزشگاه از امکانات نسبتاً برتری برخوردار است. همچون طرح های صنعتی که هر کدام کارهای مختلفی راانجام می دهند. وسایل الگوکشی، میز الگو، میز برش و محیطی کاملاً مجزا از بخشهای آموزشی دیگر که به دانشجو این امکان را می دهد تا با آرامش و حوصلهی بیشتر به فراگیری دروس بپردازد. روش کار اساتید در دانشگاهها به صورت آکادمیک و هدفمند می باشد و در راستای گرایش تحصیلی ترم، قدم برداشته می شود. در حالیکه این موضوع در آموزشگاه کمتر به چشم می خورد. این مطلب قابل ذکر است که شدت علاقه و فعالیت کارآموز نیز برای فراگیری سریعتر و پیشرفت وی در طول دوره های آموزش خیاطی بسیار حائز اهمیت است. البته اگر امکانات بخشهای آموزشی کمی بیشتر شود به عنوان مثال به چرخهای بیشتر و بهتری مجهز شوند و یا میزهای برش برای دوخت، با میز الگو جدا از هم قرار گیرند فضایی که برای محل کار استفاده می شود شرایط نوردهی مناسبی داشته باشد و یا تعداد کارآموزان از حد نصاب مناسبی برخوردار باشد. همه این موارد نیز در روند یادگیری کارآموز مؤثر خواهد بود.
فصل سوم :
آزمون آموخته ها و نتایج
انواع دامن
اندازه های لازم جهت کشیدن کادر دامن :
قد جلو تا زمین |
36-103 |
بخش اول |
قد پلهو تا زمین |
36-104 |
|
قد پشت تا زمین |
36-102 |
|
دور باسن کوچک |
94 |
بلندی باسن کوچک نصف |
دور باسن بزرگ |
100 |
بلندی باسن بزرگ است |
بلندی باسن |
18 |
|
دور کمر |
64 |
|
باید توجه داشت که خانم هایی که دارای شکم بزرگ هستند برای اندازه گیری باسن بزرگ متر را در قسمت جلو از روی ناف عبور داده و در پشت روی برجستگی باسن اندازه میگیریم. در ضمن برای پیدا کردن قد دامن از زمین تا زیر زانو را اندازه گرفته یادداشت میکنیم و از سه قد اصلی کم کرده تا قد دامن ما به دست آید.
در اینجا 36 سانت می باشد.
برای اندازه گیری دور باسن کوچک محل استخوان لگن خاصره را اندازه میگیریم (قسمت بالای برجستگی باسن)
طرز کشیدن کادر الگوی دامن :
ابتدا دور باسن بزرگ را پیدا کرده سپس +1 می کنیم (برای افراد چاق دور باسن + cm2 و برای افراد لاغر cm+ 1 میباشد). سپس بلندی جلو و بلندی پهلو و بلندی پشت را منهای اختلاف از زمین تا زیر زانو که در هر هیکل متفاوت است ولی برای هر سه اندازه ثابت می باشد نمود،باقیمانده حاصل بدست آمده قد اصلی دامن می باشد.
برای طرز کشیدن الگو از سمت چپ کاغذ بلندی پشت را کشیده (الف) (ب) از (ب) دور باسن را که در اینجا +1 کرده به سمت راست رفته نقطه (ذ) بلندی قسمت جلو را برای پیدا کردن خط وسط جلو بالا رفته (د) برای پیدا کردن خط پهلو در قسمت پایین دامن خط (ب) (ذ) را نصف کرده چون قسمت جلوی دامن بزرگتر از پشت میباشد یعنی :
نصف دور باسن |
51 = 1+50=2 : 100 |
دور باسن |
5/25=2 : 51 |
در جلو |
5/27=2+5/25 |
در پشت |
5/23=2-5/25 |
از نقطه (ذ) اندازه جلو را به سمت چپ رفته (س) بلندی پهلو را بالا رفته (ش) از (ش) به (الف) و (د) وصل می کنیم که این خط ، خط کمر می باشد.
اینک بلندی باسن کوچک را از خط وسط پشت در قسمت کمر پائین آمده خطی مستقیم به وسیله گونیا یا خط کش به خط وسط جلو وصل می کنیم می شود (پ ) (ت) به همین ترتیب بلندی باسن بزرگ را از قسمت چپ روی خط وسط پشت از خط کمر پائین آمده باز هم به وسیله گونیا یا خط کش به خط وسط جلو وصل می کنیم می شود (ج) (چ) خط باسن کوچک و خط باسن بزرگ به دست می آید.
تا اینجا کادر دامن تکمیل است
طرز کشیدن پنس های دامن :
پشت دامن روی کمر د قسمت پشت الگو 2 سانتی متر روی خط کمر داخل شده (ل) به باسن بزرگ وصل می کنیم محل زیپ مشخص می گردد و روی کمر در قسمت پهلو از خط مشترک پهلو جلو و پشت هم 2 سانتی متر به سمت چپ رفته (ک) از (ک) به وسیله خط هلالی به باسن بزرگ وصل می کنیم انحنای خط پهلوی پشت مشخص می گردد. فاصله باقیمانده خط کمر را روی الگوی پشت سه قسمت می کنیم. آن را از محل زیپ از خط وسط پشت 3+ سانتی متر داخل شده انتهای پنس پشت به دست می آید (ق) قطر پنس روی خط کمر 3 سانتیمتر می باشد از (ز) 3 سانتیمتر به سمت چپ رفته (ژ) نقاط به دست آمده را به هم وصل می کنیم پنس پشت به دست می آید.
جلوی دامن :
روی خط کمر در قسمت پهلو از خط صاف مشترک پهلوی جلو و پشت 2 سانتیمتر به سمت راست داخل شده (گ) به باسن بزرگ وصل می کنیم باقیمانده خط کمر را در قسمت جلو تا خط صاف جلو سه قسمت نموده آن را از خط صاف جلو داخل شده علامت میگذاریم (هـ ) همین را 1+ سانتیمتر کرده از خط صاف جلو داخل خط باسن بزرگ داخل شده علامت میگذاریم (خ) قطر پنس بزرگ جلو 3 سانتیمتر می باشد از نقطه (هـ ) 3 سانتیمتر به سمت چپ رفته (ی) نقاط مشخص شده را به هم وصل می کنیم پنس بزرگ جلو به دست می آید. برای پیدا کردن محل پنس کوچک از سمت چپ پنس بزرگ جلو تا انحنای خط پهلوی جلو از نصف کرده علامت می گذاریم (ص) از نقطه به دست آمده تا خط صاف جلو را اندازه گرفته همان اندازه را روی خط باسن کوچک از خط صاف جلو داخل شده علامت می گذاریم یک عمود به دست می آید. دو طرف این عمود روی خط کمر از نقطه (ص) 1 سانتیمتر علامت گذاشته به شکل پنس تا باسن کوچک ختم می کنیم.
توضیح : بلندی پنس های بزرگ را به دلخواه به نسبت باسن بزرگ می توان کوتاه کرد.
کنترل کمر :
بعد از آماده شدن الگوی اولیه دامن کمر را کنترل می کنیم. به این ترتیب که فاصله بین پنس ها را روی الگوی جلو و پشت با هم جمع کرده باید مساوی با دور کمر باشد. در صورتی که اضافه داشت در قسمت پهلو نصف از جلو و نصف از پشت داخل شده بعد از کنترل باسن کوچک که آن هم به همان شکل کنترل کمر است که فاصله بین پنس ها را روی باسن کوچک حساب می کنیم. در صورتی که اضافه داشت در طرف خط پهلو نصف از جلو و نصف از پشت علامت گذاشته نقاط کنترل شده را به شکل هلالی به باسن بزرگ ختم می کنیم.
انواع الگوی دامن
دامن تنگ (شماره یک ) :
از الگوی کنترل شده دامن رولت می کنیم و پنس بلند جلو را بین (9 تا 12) سانتی متر و پنس بلند پشت را بین (10 تا 15) سانتیمتر اندازه می زنیم و به وسیله گونیا اشل اصلاح میکنیم. از خط پهلو در لب دامن 2 سانتیمتر به طرف جلو و پشت دامن اندازه میزنیم
از نقاط به دست آمده به محل تقاطع خط باسن بزرگ و خط پهلو وصل می کنیم. لب دامن تنگتر می شود البته بستگی به طرح مورد نظر دارد.
دامن چهار اوزمان (شماره 2 ) :
دامنه ساده کنترل شده درست می کنیم از خط صاف جلو تا زیر پنس بزرگ جلو را اندازه گرفته همان اندازه را از پای دامن داخل شده نقطه به دست آمده را به پنس جلو وصل میکنیم. از خط صاف پشت هم روی باسن بزرگ تا زیر پنس پشت را حساب کرده همان مقدار از پای دامن در قسمت پشت داخل شده به هم وصل می کنیم. این دو خط بدست آمده را بعد از بستن پنس های کمر بریده داخل آن به اندازه ای که باز شد در پای دامن اوزمان میدهیم.
توضیح : مقدار اوزمان دامن به داخل است در صورتی که بخواهیم قسمت فون پای دامن کمتر باشد به دلخواه از 3 تا 5 سانت در پای دامن اوزمان میدهیم. مطابق شکل (17).
دامن هشت اوزمان (شماره 3 ) :
دامن ساده کنترل شده درست می کنیم مانند دامن فون شماره 2 از خط صاف مشترک پهلوی جلو و پشت تا زیر پنس کوچک جلو روی خط باسن کوچک را اندازه گرفته به همان مقدار از خط پهلو در پای دامن داخل شده این دو نقطه را به هم وصل میکنیم. از خط صاف مشترک پهلوی جلو و پشت به طرف چپ روی الگوی پشت تا پنس بسته شده پشت را نصف می کنیم از نصف علامت گذاشته تا خط صاف پهلو را اندازه گرفته به همان اندازه از خط کمر و پای دامن داخل شده یک عمود و موازی با خط صاف پهلو به دست میآید. دو طرف این عمود روی دامن خط کمر دو سانتی متر علامت گذاشته به شکل پنس کوچک 2 سانتیمتری روی خط کمر پشت به باسن کوچک وصل می کنیم این دو خط به دست آمده در جلو و پشت را تا باسن کوچک نقطه انتهای باسن کوچک چیده پنس ها را روی خط کمر بسته هر چقدر باز شد در پای دامن اوزمان می دهیم به علت بسته شدن این پنس ها روی خط کمر پشت خط کمر 2 سانتیمتر تنگ م شود. می توانیم از 2 سانتیمتر محل زیپ صرفنظر کنیم و زیپ را روی خط صاف پشت بدوزیم. در صورتی که در قسمت پشت را گودی کمر پوشنده گود باشد 2 سانتیمتر کمبود را از محل کنترل کمر در قسمت پهلو جبران می کنیم، پنس زیپ را دست نمی زنیم.
دامن ده اوزمان (شماره 4 ) :
از دامن شماره 3 رولت کرده خط صاف پهلو را تا زیر پنس جلو چیده و در پای دامن به دلخواه تا 5 سانت اوزمان می دهیم.
دسته بندی | نساجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 32 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 54 |
پوشاک بین النهرین
دورة پیش نوشتاری و اوایل سلسله گذاری (3400-2000 ق. م)
دراکثر تمدنهای پیش آریایی در خاور نزدیک( پیش عبید، عبید، اور)، لباس به عنوان یک پوشش حقیقی به وجود آمده بود، چنانکه نمونه های آن در سومر واکد مشاهده شده است. پوشیدن لباس پیش ازهزارة سوم بسیار فراگیر بود و بدون شک از خلیج فارس تا منطقة مدیترانه مرسوم بوده است. درطول دورة پیش نوشتاری درتاریخ بین النهرین که
از3400 ق .م اغاز شده و تا 2900 ق . م ادامه یافته است، وضعیت اقتصادی جامعه- که تا آن زمان کاملاً برکشاورزی متکی بود- سبب شد تا بسیاری از اقشار عادی مردم به کار کشاورزی اشتغال یابند. خصوصاً در مناطق جنوبی تر بین النهرین که زمینهای حاصلخیز تر بود و طبیعتاً کشاورزی رونق بیشتری داشت، کار عمدة مردم کشاورزی بود. شغل کشاورزی وسایر کارهای روزانه بدون پوشش و با ظاهری برهنه انجام می شد.
در طول دوره های اولیة سلسله گذاری(2900-2334ق.م) استفاده از پارچه تا اندازه ای، عمومی تر شد وزنان و مردان دارای پوششی تقریباً مشابه بودند. این پوشش شامل پارچه ای بود که دور تن می پیچید و قسمت کوتاه آن درناحیة چپ بدن، پشت لگن قرار میگرفت، جایی که دنباله های دو طرف پارچه به یکدیگر گره می خورد یا کمربندی روی آن بسته میشد. دور تا دور دامن را ردیفی از شرابه های بلند، متشکل از حلقه های پود، فرا می گرفت. در دوره های بعدی نوع مجلل تری از این تن پوش با ردیفهایی از حلقه ها یا پرزها، که همه جای لباس را پر می کرد. رواج یافت.
در دوره های اولیة تمدن سومری در هزارة چهارم قبل از میلاد- مردم از پوست گوسفند و بز برای پوشش خود استفاده میکردند، به نحوی که لایة پشم دار آن به طرف داخل قرار می گرفت. حتی زمانی که استفاده از پارچه را برای دوخت لباس آموختند باز به سراغ بزها و گوسفندان رفتند تا مواد خام پارچه های خود را از آنها تهیه کنند.
دستیابی سومریان به شیوة جدیدی از تهیة پوست، این امکان رابرای آنها فراهم آورد که به شکل دیگری از پوشش – که بیشتر شبیه یک لباس بود- دست پیدا کنند. به این لباس، اصطلاحاً لباس بلند (gown) می گویند
انواع پوست، که از حدود 2885ق. م تا آن زمان به شکل دامن و بالاپوش استفاده می شدند، به لباسهای بلند تغییر شکل دادند. یکی از عمده ترین تغییرات،پیدایش آستین در لباس است؛ اگر چه شاید قیقاً آستین واقعی نبوده و احتمالاً قسمت ندوخته ای از پوست بوده که روی بازو می افتاده در حاشیة پایین دامن این لباس که قدمتش به هزارة سوم قبل از میلاد می رسد، ظاهراً شرابه های از جنس تسمه های چرمی آویزان بوده است.
با سیر اجمالی در نحوة تکامل شکل و شیوة تهیة این تن پوش می بینیم که نخست این لباس قط به منظور پوشاندن پایین تنه انسان و از پوستهای خواب دار یا بدون خواب طراحی و تدارک شده بود. بعدها همین پوشش از پارچة پشمی برش خورده تهیه می شد که با تعداد اندکی درز به هم دوخته می شد. این، همان «شکل ابتدایی» لباس سومری اس که پیش از سومریان نیز به کار می رفت و در هزاره های دوم و سوم قبل از میلاد به این شکل لباس «کنکس» (کناکه- Kaunakes) می گفته اند. البته این واژه به نوعی از پارچه یا موی حیوان(بزو گوسفند) نیز اطلاق شده است.
در قدیمی ترین آثار سومریان «کنکس» به ظاهر، دامنی بود به اندازة طول بدن شده بود؛ و پیکرکهای آهکی کشف شده، مردانی را می توان مشاهده نمود که همین دامن را به دور کمر بسته و با عبور یک گوشة آن، از دوران کمربند،آن را بر بدن محکم نگه داشته اند. بدون شک، گرهی که در پشت به نظر پرحجم می آید منگولة این کمربند بوده، و ظاهراً بقایای دم جانوری است که به شیوة گذشتگان، پوست و موی آن برای پوشش به کار می رفت.
یکی از قدیمی ترین قطعات پوشش سومریان شال بلند پشمی است که از طرح لباس کلاسیک هند گرفته شده است. این احتمال وجود دارد که در ابتدای هزارة سوم مردمی که از قشر فرو دستان بوده اند شال ریشه داری، که جنس زبری داشت و باریکتر از شکل اصلی هندی آن بود، به دور باسن خود می پیچیدند، خواه از پهنای آن برای لندای دامن استفاده می کردند و یا چند بار از وسط تا می زدند و بعد استفاده می کردند. در این حالت، این شال ریشه دار ظاهری شبیه به شنتی(Shenti) مصریان پیدا می کرد، یا شاید شبیه به فاروس (farus) که امروزه کارگران عراقی آن را بر تن می بندند در هر حال،با دقت در آثار گوناگون می توان چنین نتیجه گرفت که این شال معمولاً از جنس پوست، پشم یا پرچة لطیف بوده است. همین شال را کاه ممکن بود محکم به دور بدن بپیچند و انتهای آن را روی شانة چپ بیندازند. به نظر می رسد زنان و مردان تقریباً از همین نوع پوشش بر تن می کردند. گاهی این شال را به شکل نوعی دامن می بستند و گاه دنبالة آن را طوری می انداختند که شانة راست آزاد می ماند.
با این شیوة استفاده از پارچه و پیچیدن آن به دور بدن، شال سومریان نقش تن پوشی مستقل پیدا کرد. گاهی اوقات به عنوان یک دست لباس کامل پوشیده میشد، مانند لباسی که پیشتر توضیح داده شد و عبارت بود از لباسی بلند یا دنباله ای روی شانة چپ.
شکل لباس زنان مشابه مردان بود با این تفاوت که در لباس آنها از پارچه های عریض تری استفاده می شد تا به بلندی لباس افزوده گردد. به این ترتیب که بخش کوتاهی از پارچه را روی شانة چپ به سمت جلوی سینه و دنبالة آن را به پشت رها می کردند، از زیر بغل راست عبور می دادند و از جلو دوباره روی شانة چپ می انداختند. این شیوة پیچیدن پارچه باعث می شد تا دست چپ تا مچ پوشیده شود. اما،برای ثابت نگاه داشتن دو لایة پارچه و ممانعت از افتادن یا لغزیدن آنها به روی هم، گمان می رود که از فیبولا (fibula) یا چیزی شبیه به سنجاق امروزی استفاده میکردند. یا آنها را با کوک مخفی محکم می ساختند. بلندی این لباس، تا قوزک پا بود.
بدین ترتیب، به نظر می رسد به احتمال قوی استفاده از این شال با استفادة سومریان از «لباسهای بلند» که بر پیکرة زنان دیده شده، همزمان بوده است. نمونه هایی که در این تصاویر دیده می شود اولین نمونه های این لباس اند که تصاویری از آنها در میان سومریان واکدیها ارائه شده است و به این دلیل داشتن یقة گرد و آستینهای کوتاه که فقط تا بالای بازو را می پوشانند به راحتی قابل تشخیص اند. سراسر این لباس از درزهای افقی تشکیل شده که در میان آنها نوارهایی از مو، یا پشم حیوانات دوخته می شد. به طوری که با تمام شدن یک نوار نوار پایین تر شروع می شد و لباس رابه شکل مطبق در می آورد
لباسی که برای زنان معمول بود به نحوی طراحی شده بود که هر دو شانة آنها را می پوشاند، و البته این طرح تازگی نداشت، اما در این زمان بیشتر مورد استفاده قرار گرفت. طرح مورد نظر به این صورت بود: پارچة مستطیل شکلی را در نظر بگیرید که وسط ضلع بلند آن روی سینه قرار گرفته و کناره های آن را زیر بغل به پشت می رفت و در پشت به صورت ضربدری از روی یکدیگر عبور کرده و چنان از روی شانه ها به جلو آورده می شد که بازوها را می پوشاند.
در دوره های بعدی- اما نه چندان دور- این نوع لباس بلند به کار می رفت، با این تفاوت که شیوة برگشت شال به جلو وافتادن آن از روی شانه طوری طراحی شده بود که بدون آستین به نظر می آمد وبازوها را نمی پوشاند.علاوه بر آن، جنس مورد استفاده به جای پوستهای خواب دار، پارچه لطیف بود.
از نیمة هزارة دوم قبل از میلاد به بعد، به نظر میرسد هنوز تفکیکی بین لباس زنان و مردان صورت نگرفته باشد، مگر دربارة جزئیات و ظرافتهایی که در لباس به کار گرفته میشد. نزد مردم شوش، شال بهعنوان یک پوشش بیرونی مورد توجه خاص بود و سعی می شد تا آن را زیباتر جلوه دهند، از ای رو احتمالاً این گونه پرداختن به جزئیات و ظرافتهای لباس نتیجه نگرش این منطقه به خوش پوشی بوده است.
در برخی آثار به جای مانده نقش پارچة بعضی از لباسها شامل طرحهای شبکه ای و دایره ای کوچک بود که در مرکز هر یک از آنها یک فرورفتگی وجود داشت. احتمالا این فرورفتگیها به سبب اشتفاده از پولک و مهره هایی از جنس طلا، لاجورد(lapis iazuli) عقیق (agate) یا عقیق ترتیب،هنرمندان خلاق بین النهرینی می توانستند ارزش و شکوه پارچة به کار رفته درلباس پیکرة مورد نظرشان را به بینندگان اثر، منتقل کنند، هر چند، بیشتر اینگونه پارچه ها مورد استفادة فرادستان بوده است که از قدرت مالی بیشتری برخوردار بودند.
شکل پوشاک بابلیان که تا آن زمان ویژگی پوشاک سومریان را داشت و به اسم لباس سومری شناخته می شد، از آن پس خود را ز این وابستگی رهانید و برای اولین بار برای کسب هویتی مستقل گام برداشت. اما تغییراتی که منجر به شکل گیری هویت جداگانه ای برای لباس بابلیان شد، تغییراتی نبودند که بتوان آنها را به سادگی نتیجة دخالت اقوام مهاجم کوه نشین، شامل هیتی ها، کاسی ها و هوری ها، دانست. اساس لباس اولیة آنها بیشتر بر مبنای «هنر پیچیدن پارچه» به دور بدن بود تا بر مبنای برش و دوخت؛ همانطور که در میان سومریان نیز این چنین بود.
در مجسمه ها و نقوش برجسته، لباس آنها را به شکل لباسی تنگ و چسبان (sheath) نشان داده اند که گویی به بدن کاملاً چسبیده است. این شکل ظاهری لباس حاصل تمهید هنرمندانی بوده که قصد داشته اند تا حد امکان از ایجاد چین و شکن هنگام تصویر کردن پارچه پرهیز کنند تا به جلوة برودری دوزیهای ظریف و زینتی لباس افزوده شود.
درمیان افراد طبقات گوناگون اجتماع استفاده از «ردای بلند سومری» همچنان تا دورة سارگون تداوم یافت. این ردا، که روی آن معمولاً کمربندی بسته می شد و تا بالای ساعد را می پوشاند، در میان درباریان سارگون نوعی شیوة پوششی تلقی می شد.
در این دوره،زنان اقشار عادی یا فرودستان نیز همین پوشش را برتن می کردند. نمونه ای از پوشش زنان را در نقش برجسته می توان مشاهده کرد.
اگرچه، تدریجاً بین مردان، این لباس بلند سومری، جای خود را به «تونیک» داد- تونیکهایی تمام قد( تقریباً تا روی ساق پا) یا نیمه بلند( تا حدود ران) و عمدتاً با آستینهای بلند (تا مچ) این پوشش احتمالاً ابداع اقوام کوه نشینی بود که در دورة تسلط کاسیان بر بابل از مرزهای ایران وارد بین النهرین شده بودند و اقلیم بومی آنان ضرورت چنین پوششی را ایجاب می کرد.
مردم کوه نشینی که وارد بین النهرین شده بودند با خود لباسهایی سنگین و پرتزیین که به آن کندیش گفته می شود، گاهی حاشیة پایینی این تونیک با ردیفی از منگوله تزیین می شد این تن پوش امروزه درشرق، به شکل یک پیراهن پوشیده می شود. به عنوان مثال، در مناطق جنوبی ایران و کشورهای عربی صورتی از آن را، معروف به «دشداشه» می توان مشاهده نمود که بلندی لباس تا قوزک پا می رسد.
تونیک مردان سه شکاف بود، یکی به روی سینه که بالای آن با دو بندینک یا منگولة پشمی بسته می شد و دو تای دیگر برای حلقه آستین. البته، آنچه در اینجا به عنوان حلقه آستین مطرح است، تفاوت دارد. در آن زمان ایجاد تنوع در شک هر یک از قطعات لباس که ضرورت طراحی در آن پیش می آمد، مانند حلقه آستین، گردی یقه و سایر برشها- که امروزه پیوسته به تعداد و تنوع آنها افزوده می شود- به طور جدی صورت نمی گرفت. گرچه، کلاً به نظر می رسد که در این منطقه پارسیان و کاسیان بیشتر از سایرین دست به ایجاد تنوع می زدند و خصوصاً در دوخت و طراحی لباس تلاش بیشتری میکردند.
طبق نظر فراسنوابوشه (Francois Boucher) به روی تونیک مردان بابلی و آشوری یک ردای شرابه دار یک تکه پیچیده می شد. این ردا حالتی از همان « شال سومریان» است که اغلب حجیم بود و پس از عبور از زیر بازوی راست روی شانة چپ، به سمت پشت انداخته می شد لباس مردان بابلی نوین یا آشوری، که نمونة باشکوهی از آن را به روی پیکرة آشوربانیپال دوم (Ashurbanipal II) و شلمانصر سوم (Shlmaneser III) می توان مشاهده کرد عبارت بوده است از دو یا چند یا احتمالاً سه قطعه: تونیک زیرین، ردای شرابه دار و یک شال بزرگ، که این یک یا دو مورد اخیر به افراد صاحب مقام اختصاص داشته است. به عقیدة بوشه فقط زنان گاهی کمربندی طنابی روی لباس بلند خود می بستند و در مورد لباس مردان توضیح خاصی دربارة نحوه و ترتیب پوشش آنها داده نشده است.
بعلاوه، ردای شرابه دار و شنل رویی در پیکره های آشوربانیپال دوم و شلمناصر سوم، از یکدیگر تفکیک نشده است. اما این احتمال را میتوان در نظر گرفته که این شنل نازک و ریز بافت که روی شانة چپ می افتاد و دازای آن از جلو و پشت تا روی زمین بود، به قشرفرادستان یا فقط به حکمرانان تعلق داشت و استفاده از آن برای عموم ممنوع بود. دربارة اینکه چگونه این شنل بلند- که در ذهن، شنل یکطرفة سزار و رومیها را تداعی میکند- به روی شانة چپ نگه داشته می شده، نظریة خاصی اراه نشده است. شاید بتوان حدس زد که،قلاب یا بندی محکم می شده است. این شنل روی ردای شرابه دار پوشیده می شد. دست چپ ازآرنج خم شده و سراسر آن تا مچ،در پس شنل پنهان می شد. سپس کمربند به دور کمر و از زیر آرنج عبور می کرد و بسته می شد. در تصویری که نمای پشت آشوربانیپال دوم را نشان میدهد، خطی که گویای چگونگی قرار گرفتن این شنل در پشت پیکره باشد حذف شده است.
نکته دیگری که اختلاف برانگیز به نظر می آید و تذکر آن ضروری است مسألة استفاده از کمربند رویی در این شیوة پوشش است. این کمربند که در بسیاری موارد اصلاً به آن اشاره نشده است و در برخی دیگر از منابع کتوب ممکن است آن را قطعه ای جدا از سایر قطعات لباس معرفی کرده باشند، در بعضی نمونه های باقی مانده، ادامه ای از پارچه ردای شرابه دار است که به سبب ظرافت بافت پارچه آن را تابیده و یکبار به دور کمر پیچیده اند و در جلو آورده باقلاب یا سگکی بسته شده است؛ به گونه ای که حاشیه ای عمودی در طرف راست سینه ایجاد میکرد.
احتمالاً در شکل دیگر این کمربند، تسمة چرمی پهنی بود که در حقیقت یک طناب بافتة باریک یا قیطان ظریف، این کمربند را به انتهای ردای شرابه دار در جلو و سمت راست کمر متصل می کرد.
از تزییناتی که از 2100 ق . م به روی لباسهای بابلی و آشوری نوین به کار می رفته باید شرابه های صاف و مگوله ای را عنوان کرد. کمی پس از این تاریخ، برودری دوزی باب شد که استفاده از آن به عنوان تزیین لباس تا پایان دورة پارسیان ادامه یافته است.
تصاویر کارگران و پیشه وران مربوط به دورة «آشوری نوین» (Neo- Assqrian) آنها را در لباسهایی با تزیینات مختصر نشان می دهد. معمولترین لباس مورد استفاده قشر فرودستان از جمله قشر کارگر، تونیکهای بلند یا نیمه بلند بود که با کمربند یا شال کمر به بدن محکم بسته می شد و پیشتر با جزئیات بیشتری به آن پرداخته شد. «تونیک ساده با کمربند» حتی در دوره های بعدی آشوری نیز پوشیده می شده اس. برای مثل کارگرانی که تحت فرمان سنا خریب ( Sennacherib) بودند از همین شیوة پوشش استفاده می کردند این لباس راحتی خدمتکاران و ماهیگیران نیز می پوشیدند. همچنین، در نقوش برجستة سناخریب مردی که داماد است و مرد دیگری که تیمارگر است با تونیکهای کوتاهی ترسیم شده اند که روی آنها کمربند بسته شده و یک شال کمر شرابه دار نیز از زیر آن عبور کرده، دنبالة آن، میان دو زانو آویخته شده است.
براساس بررسیهایی که تاکنون صورت گرفته، در این دورة حکومتی، قایقرانان و شکارچیان، تونیک سادة کوتاهی برتن می کردند که گاهی اوقات بدون کمربند پوشیده می شد البته تصاویر نقوش برجسته ای نیز از نوازندگان و کاتبان باقی مانده که چون معمولاً در محافل حکمرانان و فرادستان حضور داشته اند، پوشش آنها در بخش فرادستان توضیح داده می شود.
بنابرآنچه گفته شد، روشن می گردد که «لباس ابتدایی» سومریان موجب پیدایش و تکامل لباس معمولی بابلیان و آشوریان شد و هریک از این فرهنگها با افزودن یا کاستن برخی عناصر اصلی یا فرعی لباس، موجب تنوع شیوه های پوشش و شکلهای گوناگون لباس شدند، لذا،در طی دورة طولانی تمدن بین النهرین، می توان تأثیر سلیقه ها، شرایط و اوضاع اجتماعی، اقتصادی، اقلیمی و غیره را ملاحظه کرد. در هر حال، آنان توانستند توانایی های خود را برای آیندگان جاودان سازند. این توانایی ها در سایر جنبه های پوششی یا وضع ظاهری نمود پیدا می کند که در بخشهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
دسته بندی | نساجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 613 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 93 |
فهرست مطالب
1-1) مقدمه ...........................
1-2) اهداف پروژه ......................
1-3) اهمیت پروژه.......................
1-4) کارهای انجام شده قبل..............
1-4-1) هیدرولیز آنزیمی سلولز و عوامل مؤثر در شدت هیدرولیز...............................
1-4-2) اثر آنزیم سلولاز بر رنگ پذیری الیاف سلولزی
1-4-3) تأثیر رنگ به کار رفته روی پارچه در شدت هیدرولیز آنزیمی.................................
1-2) مواد مورد استفاده.................
2-2) وسایل مورد استفاده ...............
2-3) روش انجام آزمایشات................
2-3-1) رنگرزری پارچه های پنبه ای قبل از هیدرولیز آنزیمی.......................................
2-3-2) هیدرولیز آنزیمی پارچه های پنبه ای قبل از رنگرزی.......................................
فصل چهارم: نمونه ها...................
فصل پنجم: مقالات لاتین..................
همگام با رشد فزایندة استفاده از فرآیندهای بیوتکنولوژی در صنعت، استفاده از آنزیمها در صنایع نساجی نیز گسترش چشمگیری داشته است. به عنوان مهمترین نمونه از این موارد میتوان هیدرولیز کتنرل شده آنزیمی کالاهای سلولزی توسط سلولازها را نام برد.
این عملیات اولین بار در ژاپن تحت عنوان بیوپولیشینگ (1) برای تکمیل پارچه های تاری ـ پودی بکار گرفته شد. این تکمیل خاص پارچه های پنبه ای نبوده و میتواند برای پارچه های بافته شده از کتان، رامی و دیگر الیاف سلولزی و مخلوط آنها با الیاف مصنوعی و پروتئینی نیز بکار برده شود.
هیدرولیز آنزیمی منسوجات سلولزی، توسط ایزوآنزیم های سلولاز انجام میشود. سلولاز به سیستمی از آنزیم ها اطلاق میشود که باهم به صورت زنجیره ای عمل کرده و قادر به شکستن پلیمرهای سلولزی بسیار آرایش یافته هستند. اجزاء سلولاز عبارت از:
الف) اکسو ـ بتا ـ 1و4 ـ گلوکانیز[1] (E.C.3.2.1.91)
ب) اندو ـ بتا ـ 1و4 ـ گلوکانیز[2] (E.C.3.2.1.4)
ج) بتا ـ گلوکزایداز[3] (E.C.3.2.1.21)
میباشد (3و2) به طور خلاصه مکانیزم هیدرولیز پلیمرهای سلولزی توسط این آنزیمها را میتوان به این صورت در نظر گرفت که:
× اکسو گلوکانیزها (اکسوسلولازها) واحدهای سلوبیوز را از انتهای غیراحیایی زنجیرههای سلولزی جدا میکنند.
× اندوگلوکانیزها (اندوسلولازها) پیوندهای بتا ـ 1و4 ـ گلوکزایدها را به صورت تصادفی هیدرولیز میکنند و سبب کاهش درجه پلیمریزاسیون زنجیره های سلولزی میشود.
× بتاگلوکزایدها یا سلوبیازها واحدهای سلوبیوز را به گلوکز تجزیة میکنند.
× اگرچه یک همکاری گروهی بین این ترکیبات مشاهده شده است ولی جزئیات نحوة فعالیت آنها کاملاً مشخص نمیباشد. (3و2)
سلولاز قابل استفاده در صنعت نساجی از حدود 12 منبع مختلف تهیه میشود. دستهبندی آنزیم های سلولاز معمولاً باتوجه به محدودهpH آنان صورت میگیرد که منظور آن است که در این pH بالاترین فعالیت را دارند و براین اساس آنزیم های سلولاز به سه دسته اسیدی، بازی و خنثی تقسیم می شوند.
آنزیمهای خنثی در pH حدود 7-6 بالاترین فعالیت را داشته و آنزیمهای اسیدی در pH محدوده 5/5-5/4 فعال تر می باشند در حالیکه آنزیم های قلیایی در محیط های قلیایی فعالند. رایج ترین آنزیم های مورد استفاده جهت پارچه های پنبه ای آنزیمهای اسیدی و خنثی می باشند. آنزیم های قلیایی در مواد شوینده خانگی بکار می روند که به خارج شدن لکه ها و بهبود سطح پارچه بعد از چند بار شستشو کمک میکنند.
آنزیم سلولاز در سالهای اخیر در تکمیل منسوجات پنبه ای در جهت کاهش پرزها در پارچههای حلقوی و در شستشوی پارچههای کتانی به طور وسیع استفاده شده اند. این آنزیم ها در تکمیل های نساجی و در ماشین هایی که در آنها فعالیت مکانیکی وجد دارد مانند جت ها، وینچ ها و ماشین های شستشویی بکار می روند. آن نکته که افزایش فعالیت مکانیکی، شدت هیدرولیز توسط آنزیم را در طول فرآیند هیدرولیز افزایش میدهد مورد تاکید قرار گرفته است.
آنزیمها پروتئینهای ویژه ای هستند که به عنوان کاتالیزورهای بیولوژیکی عمل مینمایند یعنی بدون ایجاد تغییری در نقطه تعادل , واکنشهای بیوشیمیایی را کاتالیز میکنند . (27)
کوهن کلمه آنزیم ] از دو کلمه یونانی En ( داخل ) و Zyme ( مخمر ) تشکیل شده است یعنی در مخمر [ را ابداع نموده و اولین بار در سال 1835 توسط شخصی بنام برزلیوس ( J.berzelius ) نام آنزیم بکار برده شد و توضیح داد که تبدیل نشاسته به مالتوز توسط یک آنزیم کاتالیز می شود ( در زبان آلمانی به جای آنزیم از کلمه دیاستاز نیز استفاده می شد . ) همچنین آقای پاستور تشخیص داد که عمل تخمیر توسط آنزیمها انجام می گیرد , این دانشمند در سال 1360 پیش بینی کرد که آنزیمها بطور پیچیده ای به داخل سلولهای مخمر متصل شده اند . در سال 1926 توسط شخصی به نام سومنر ( Sumner ) آنزیم اوره آز از دندانه های باقلا مانند ( Jack bean ) جدا و تقریباً تخلیص گردید , و بعدها کشف پپسین و ترپسین از لوزالمعده و معده بعمل آمده و با استفاده از این آنزیمها کاملاً متوجه شدند که آنزیمها از پروتئین تشکیل شده اند . امروزه تقریباً 2000 نوع آنزیم مختلف شناسایی شده و تعداد زیادی از آنها تخلیص گردیده و در حدود 200 نوع آن بصورت کریستاله تهیه شده است . (25)
وزن ملکولی آنزیمها بین تا بیشتر از دالتون است . ساختمان این ترکیبات از نوع ساختمان پروتئین می باشد . و تنها اختلاف آنزیمها با پروتئینها نحوه عمل بیولوژیکی آنها می باشد , بدین معنی که به علت داشتن ساختمان سه بعدی و دارا بودن عوامل فعال اسیدهای آمینه که در قسمتهائی از مولکول مجتمع شده اند دارای خواص ویژه آنزیمی می باشند . این عوامل فعال که بعضی از ریشه های اسیدهای آمینه می باشند بصورتی در کنار هم قرار گرفته اند که قادرند جمعاً در یک واکنش بیوشیمیایی شرکت کنند. بنابراین ساختمان سه بعدی آنزیمها را می توان یکی از شرایط لازم برای فعالیت آنزیم دانست . (27)
در واکنشهای آنزیمی ترکیبی که تحت تأثیر آنزیم قرار می گیرد سوبسترا (substrate) و ترکیبی که در جریان واکنش تولید می شود محصول Product)) نامیده می شود که بطور کلی می توان پروسه واکنش آنزیمی را با علامات اختصاری زیر نمایش داد :
E+ P S
در واکنش فوق S مخفف سوبسترا , E مخفف آنزیم و P مخفف محصول می باشد . البته لازم به ذکر است که در بعضی از واکنش ها بیش از یک محصول تولید می شود .
در یک واکنش آنزیمی در حین تبدیل سوبسترا به محصول مراحل متعددی وجود دارد که بطور کلی می توان آن را در سه مرحله زیرخلاصه کرد .
مرحله اول : آنزیم و سوبسترا با هم پیوند شیمیایی برقرار نموده و کمپکس آنزیم ـ سوبسترا را بوجود می آورند .
مرحله دوم : توسط عوامل شیمیایی مشخصی در قسمت خاصی ( محل فعال یا جایگاه فعال ) از ملکول آنزیم , سرعت تبدیل سوبسترا به محصول افزایش یافته که منجر به تشکیل کمپلکس آنزیم ـ محصول می گردد .
مرحله سوم : محصول از آنزیم جدا شده و آنزیم بدون آنکه فرم ساختمانی خود را از دست داده باشد به حالت اول باز می گردد .
همچنان بطور شماتیک نشان داده شده است , آنزیمها در جریان واکنش هیچ گاه مصرف نشده و در پایان واکنش بدون تغییر آزاد می گردند . همچنین مقدار بسیار کم و جزئی آنزیم برای تبدیل مقدار زیادی از سوبسترا به محصول کافی است , به عنوان مثال 0.0001µ mole از یک آنزیم می تواند هزاران مولکول از سوبسترا را در عرض چند ثانیه به محصول تبدیل بنماید .
آنزیمها فقط در افزایش سرعت واکنش تبدیل سوبسترا به محصول مؤثر بوده و در عوامل دیگر از قبیل نوع محصول دخالتی ندارند , یعنی در حقیقت آنزیم ها موجب کاهش انرژی فعال کننده واکنش می شوند . (27)
آنزیمها ساختمان پروتئینی دارند . ساختمان بعضی از آنزیمها فقط از پروتئین تشکیل یافته که فعالیت این نوع آنزیمها تنها به ساختمان پروتئینی آن بستگی دارد و آنزیم ساده نامیده می شوند ( به عنوان مثال بعضی از پروتئازها از قبیل تریپسین ) . اما اغلب آنزیمها برای انجام فعالیت کاتالیزوری علاوه بر ساختمان پروتئینی خود به ترکیبات فعال کننده غیر پروتئینی نیاز دارند که این نوع آنزیمها را آنزیمهای مرکب ( هالو آنزیم ) می نامند .
قسمت پروتئینی آنزیم را آپوآنزیم ( Apoenzyme ) , ترکیب فعال کننده غیر پروتئینی را کوفاکتور , و کمپلکس کوفاکتور و قسمت پروتئینی را هالوآنزیم Holoenzyme) ) می نامند . آپوآنزیم غیر فعال است و فعال شدن آن مستلزم وجود کوفاکتور می باشد . (27)
هالوآنزیم = کوفاکتور + آپوآنزیم
(فعال) (غیرفعال)
واحد سازنده آنزیمها آمینو اسیدهای متفاوتی هستند که به فرم عمومی ذیل می توان آنها را نشان داد : .
این ملکولهای ساده در عدم حضور آب متراکم شده تولید زنجیرهای پلی پیتایدی بلندتر می کنند .
در حین افزایش طول زنجیر پلیمری و فعل و انفعالات عملاً باعث می شوند تا ملکول پیچیده حاضر شکل سه بعدی مخصوص به خود بگیرد . وقتی این آرایش یافتگی حاصل شود جرم پلیمری درهم رفته تبدیل به یک پروتئین می شود و بعضی از این پروتئینها به عنوان آنزیم عمل می کنند . (27)
یک آنزیم دارای یک شکل سه بعدی مشخص است . این شکل و سایر فاکتورها از قبیل محل قرار گرفتن مکان فعال آنزیم ویژگی ملکولی را کنترل می کنند . همانطوریکه در شکل 2 نشان داده شده است ,یک آنزیم جذب سطح کالای داده شده بصورت قفل و کلید می شود . با قرار گرفتن در روی سطح کالا به سریع شدن واکنش بین کالا و محیط و تولید محصولات واکنش کمک می کند . از آنجائیکه آنزیمها به عنوان کاتالیست عمل می کنند خودشان تحت تأثیر واکنشی که کالا با آن مواجه می شود قرار نمی گیرد و تغییر نمی یابند . بعد از وقوع واکنش آنزیم رها می شود تا در قسمت دیگری از سطح کالا جذب شود . این فرآیند ادامه پیدا می کند تا آنزیم تا توسط یک جز شیمیایی مسموم شود و یا در اثر دما و یا H Pنامناسب و
یا هر شرایط منفی دیگری در محیط پروسه فعالیت خود را از دست بدهد . (27)
آنزیم جذب سطح کالا شده و منجر به آزاد شدن محصولات واکنش و آنزیم میشود .
بعضی از آنزیمها را با نام قدیمی آنها ذکر می کنند به عنوان مثال پپسین و ترپپسین , اما روش کلی برای نام گذاری آنزیم این است که ابتدا کلمه سوبسترا و به دنبال آن کلمه آز ( asc ) را ذکر می نمایند به عنوان مثال : آنزیمهایی که لیپیدها را هیدرولیز می نمایند لیپاز , آزیمهایی که پروتئینها را هیدرولیز می نمایند پروتنئاز , آنزیمهایی که اوره را کاتالیز نموده اوره آز و آنزیمی که کاتالیز آرژنین را بر عهده دارد آرژیناز می نامند .( 4 )
از سال 1961 کمیته بین المللی آنزیمها ( EC=Enzymc Commision ) آنزیمها را بر حسب نوع واکنشی که کاتالیز می کنند به شش طبقه اصلی تقسیم نموده و هر طبقه خود به چند گروه و هر گروه به چند دسته تقسیم شده اند , بطوریکه هر آنزیم با علامت EC و چهار عدد شناسایی می شود , که عدد اول معرف طبقه , و عدد دوم گروه , عدد سوم دسته و عدد چهارم شماره ردیف هر آنزیم در دسته خود می باشد . به عنوان مثال EC 2.7.1.40 طبقه, گروه, دسته و ردیف آنزیم پیروات کیناز را مشخص می نماید.(27)
1 ـ اکسید و ردوکتازها ( Oxidoreductases ) : که موجب اکسیداسیون یک جسم و احیاء جسم دیگر می شوند .
XH+Y YH+X
مهمترین آنزیمها این طبقه عبارتند از : اکسیدازها , هیدروکیلازها , دهیدروژنازها و سیتوکروم ها .
به عنوان مثال لاکتات د هیدروژناز ( LD ) که کاتالیز تبدیل اسیدلاکتیت به اسید پیروئیک و بالعکس را بر عهده دارد .
H NAD NADH, H+
2 ـ ترانسفرازها ( Transfrases ) : که عمل انتقال یک عامل شیمیایی از یک جسم به جسم دیگر را کاتالیز می نماید و بر اساس نوع ریشه انتقال یافته این طبقه را گروه بندی می نمایند .
X+A-Y →A-X-Y
مثال : فسفوفروکتوکیناز آنزیمی است که انتقال یک ریشه فسفات را از یک مولکول ATP بر روی فروکتوز ـ 6 ـ فسفات کاتالیز می نماید .
|
فروکتوز – او 6 – دی فسفات + ADP فروکتوز – 6 – فسفات +ATP
3 ـ هیدرولازها ( Hydrolases ) : موجب هیدرولیز پیوندهای مختلف میشوند . به عنوان مثال : پروتئازها موجب هیدرولیز پیوندهای پپتیدی , لیپازها موجب هیدرولیز پیونداستری و آمیلازها موجب هیدرولیز پیوندهای گلیکوزیدیک می شوند .
4 ـ لیازها ( Lyases ) : با جدا کردن پیوندهایی مانند C – C , C - S , C - N و
C-O موجب پیدایش پیوند دوگانه می گردند . گروه بندی این طبقه بر اساس انواع پیوند دوگانه می باشد .
مثال :
|
OH
HOOC - CH = CH – COOH HOOC - CH – COOH
5 ـ آیزومرازها ( Isomerases ) : این آنزیمها کاتالیز تبدیل سوبسترا به ایزومر اپتیک خود را بر عهده دارند . مثال :
گلیسرآلدئید – 3 – فسفات دی هیدروکسی استون فسفات
6 ـ لیگازها ( Ligases ) : به این آنزیمها سنتتازها (sunthetases ) نیز گفته می شود . کاتالیز پیوند دو جسم را به عمل می آورند که البته برای انجام این عمل احتیاج به انرژی داشته که آن را از ATP و یا شکستن پیوندهای پر انرژی تأمین می نمایند ,
به عنوان مثال :
مقدار غلظت آنزیمها در درون سلولهای بافتهای مختلف و یا سرم بسیار کم و ناچیز است , به همین دلیل تعیین غلظت آن با استفاده از روشهای بکار برده شده برای تعیین سایر پروتئینها ( به عنوان مثال روش بیوره ) امکان پذیر نبوده و سایر روشهای شیمیایی نیز طولانی و پر خرج می باشد . ( با استفاده از رادیو ایمنواسی و دستگاه گاما کانتر می توان غلظت بعضی از آنزیمها را در سرم اندازه گیری نمود ) لذا برای سنجش میزان یک آنزیم در یک محلول بیولوژیکی از فعالیت آن استفاده می شود . کمیته بین المللی آنزیمها ( EC ) برای تعیین فعالیتهای آنزیم واحدی را به شرح زیر تعریف نموده است که آن را واحد بین المللی ( IU ) می نامند : ( 4 )
یک واحد بین المللی عبارتست از مقدار آنزیمی که بتواند در مدت زمان یک دقیقه و در شرایط اپتیمم یک میکرو مول سوبسترا را کاتالیز بنماید (IU = molein ) .
شرایط اپتیمم عبارتست از PH و درجه حرارت معین و موجود بودن سیستم تامپونی و کوفاکتورهایی که سبب می شوند آنزیم حداکثر فعالیت را از خود نشان دهد .
واحد حجم محلول برای سنجش فعالیت آنزیم یک میلی لیتر و در برخی مواد یک لیتر می باشد , لذا موقع نوشتن واحد فعالیت , واحد حجم محلولی که آنزیم در آن قرار دارد را نیز ذکر می کنند :
Iui= µ mole min I
1 واحد = یک میکرو مول در دقیقه ( µ mole min )
1 میلی واحد ( mu ) = یک میلی میکرون مول در دقیقه (m µ mole / min )
1 میکرو واحد ( µu ) = یک میکرو میکرو مول در دقیقه (mole/ min µ µ )
در برخی موارد فعالیت آنزیم را با روش های ویژه ای ( بر اساس نام محقق یا ابداع کننده روش ) اندازه گیری می نمایند , در این حالت برای تبدیل واحد بین المللی از ضرایبی استفاده می شود . به عنوان مثال هر واحد بودانسکی 35/5 برابر واحد بین المللی در لیتر و هر واحد آرمبنسترانگ 2/7 برابر واحد بین المللی درلیترمی باشند . ( 4 )
غلظت سوبسترا و آنزیم بطور مستقیم در سرعت واکنش آنزیمی دخالت دارند .
در این شکل مقدار سوبسترای تبدیل یافته بر حسب زمان در چهار واکنش مختلف آنزیمی نشان داده شده است . این واکنشها همگی به مقادیر مازاد سوبسترا انجام گرفته است .
نمودار 1 و 2 و 3 و 4 مربوط به چهار واکنش آنزیمی است که در هر یک غلظت آنزیم به ترتیب افزایش یافته است . همانطور که ملاحظه می شود مقدار سوبسترای تغییر یافته در هر زمان برای غلظت های بیشتر آنزیم زیادتر است . اثر غلظت سوبسترا نیز به همین ترتیب است , بدین معنی که در غلظت های ثابت آنزیم , سرعت آنزیمی نسبت مستقیم با غلطت سوبسترا دارد. هرچه مقدار سوبسترا برای مقدارآنزیم معینی بیشتر گردد سرعت واکنش آنزیمی زیادتر می شود . خلاصه اثر غلظت سوبسترا و آنزیم در شمای زیر نشان داده شده است .